فیلم پن: رخنه؛ نگاهی به فیلم قاتل کلوویچ

رخنه؛ نگاهی به فیلم قاتل کلوویچ

 

در یک نگاه بینامتنی می‌­توان فیلم قاتل کلوویچ را تلفیقی از دو فیلم روانی اثر آلفرد هیچکاک و مخمل آبی اثر دیوید لینچ دانست. در فیلم روانی در زیرسطح ظاهر آرام یک زندگی آمریکایی مشمئزکننده‌­ترین و غیرقابل‌باورترین حوادث جریان دارد و در فیلم مخمل آبی در نگاهی هجوآمیز، این سویه­‌ی مشمئزکننده نه در کلان­‌شهری شلوغ و فاسد، که در شهری کوچک و قدیمی با مردمی ساده و به­ دور از هیاهو این حوادث جریان دارد. از این منظر فیلم قاتل کلوویچ ترکیبی از ژانرهای متفاوت درام­‌های خانوادگی و معمایی/ پلیسی است که در آن قتل‌­های سادیستی بی‌­نهایت جنون‌­آمیزی در زیرسطح یک زندگی آرام خانوادگی جریان دارد. اما فیلم قاتل کلوویچ علاوه بر هجو کردن مولفه‌­های ژانر معمایی/ پلیسی آن‌­ها را در مولفه‌­های ژانر درام خانوادگی مستحیل می‌­کند تا بخشی عادی از یک زندگی عادی و روزمره زندگی آمریکایی گردند.

قاتلی زنجیره‌­ای با نام مستعار کلوویچ در یک شهر کوچک زندگی می‌­کند که تاکنون سیزده فقره قتل مرتکب شده است و همه مقتولین هم زنان لوند و جاافتاده هستند و هر ساله به یاد مقتولین در آن شهر کوچک مراسم یادبود برگزار می‌­شود. تیلور نوجوان شانزده ساله­ از خانواده‌­ای محافظه‌­کار و پای­بند به سنت قانون و خانواده می‌­باشد که در اثر حوادثی اتفاقی می­­‌فهمد که کلوویچ پدر اوست. دونالد، پدر تیلور، مردی خانواده‌­دوست و خَیِری فعال است که کمپین‌­های فراوانی برای تربیت نوجوانان شهر برگزار می­‌کند.

در همان دقایق ابتدایی (حدودا دقیقه ۱۶) هویت قاتل برملا می‌­شود. در اینجا با یکی از ساختارشکنی‌­های فیلم­‌های معمایی/ پلیسی روبه‌رو می‌­شویم که در آن هویت قاتل در همان ابتدای فیلم مشخص می­‌شود و تا پایان تغییر نمی‌­کند. اما آنچه در این برملا شدن جالب توجه است این است که ابزارها و مدارک پدر برای قتل­‌های زنجیره‌­ای در زیرزمینی خانه و زیرزمینی کارگاه پدر قرار دارد. در سطح و ظاهری که جریان متمدنانه و عُرفی زندگی جریان دارد در زیرسطح آن هول‌­انگیزترین و مشمئزکننده‌­ترین حوادث جریان دارد. به زبان لکانی امر واقعی مخزن امور بدوی و توحش‌­برانگیزی است که به زبان­‌مند شدن و قانون­مند شدن تن نمی‌­دهند و امر نمادین ساحتی است که بر روی امر واقعی بنا می­‌شود و در آن همه چیز تابع قانون و کلمات هستند تا ساحت امر واقعی را بپوشاند. از این منظر، زیرزمینی خانه حکم ساحت امر واقعی را دارد و خانه و کارگاه پدر حکم ساحت امر نمادین را دارد.

یکی دیگر از مولفه­‌های ژانر که در فیلم به هجو گرفته می­‌شود دستگیری قاتل در هنگام ارتکاب جرم است که تماما توسط تیلور و کَسی، دو نوجوان شانزده ساله صورت می‌­گیرد و تا پایان هیچ نشانه‌­ای از حضور پلیس در فیلم و جریان دستگیری قاتل دیده نمی‌شود.

پدر زمانی ­که متوجه می‌­شود تیلور به هویت واقعی او پی برده است موضوع را با او در میان می­‌گذارد و هویت کلوویچ را عمویش، دنی، که فردی علیل بر روی یک ویلچر و ناتوان از صحبت کردن می‌­باشد معرفی می‌­کند. به نظر، تیلور، صحبت‌­های پدر را باور نکرده است ولی آن­‌ها را می‌­پذیرد تنها برای آن‌که ساحت نمادینی که در آن قرار دارد و بر مبنای اقتدار پدر پایه‌­ریزی شده است دچار فروپاشی نشود.

در فصل بعد از آن، پدر، تیلور را به یک دوره آموزشی در کمپ و همسر و دخترش را هم برای تعطیلات آخر هفته به خانه مادر بزرگ می­‌فرستد. در اینجا بر بیننده کاملا مشخص است که پدر چه برنامه‌­ای در سر دارد و خیلی زود حقیقت حرف‌­هایی را که به تیلور زده بود را برملا می‌­کند. پدر در خانه خود را به شکل زنان در می‌­آورد و مانند بازیگران منحرف پ.و.ر.ن.و دست­‌های خود را با طناب می‌­بندد و از خود عکس می­‌گیرد. در اینجا نحوه میزانسن به گونه‌­ای است که گویی یک نفر در حال انجام ورزش صبح­گاهی است که در آن این همه اعمال منحرفانه نه با یک موسیقی هول­‌انگیز که اتفاقا با یک موسیقی پرنشاط و سرزنده همراهی می‌­شود. این نوع میزانسن در خدمت همان هدفی است که بر کلیت فیلم سلطه دارد؛ مستحیل کردن مولفه‌­های ژانر معمایی/ پلیسی در یک زندگی آرام آمریکایی تا نشان دهد اشمئزاز و توحش بخشی جدایی‌­ناپذیر از زندگی آمریکایی است.

زمانی‌­که پدر به سراغ طعمه بعدی خود می‌­رود تا او را به قتل برساند با یکی دیگر از مولفه‌­های هجوآمیز فیلم روبه‌رو می‌­شویم که در آن قاتل نه با گلوله و اشیا تیز و تجاوز وحشیانه، که با طنابی تُنُک و باریک، پلاستیک میوه و جوراب زنانه صورت می­‌گیرد و خودِ مقتول به‌­وسیله قاتل در روندی قرار داده می‌­شود که مجبور به همکاری با قاتل در روند قتل خود می‌­شود.

در ابتدا به نظر می‌­رسد که پدر یک منحرف جنسی است برای ارضای نیازهای خود دست به قتل زنان می‌­زند. اما در فصلی از فیلم، زمانی که پدر با همسر هم‌خوابگی می‌­کند ناتوان از ادامه عمل مقاربت و ارضای همسرش است و عمل آمیزش ناتمام می‌­ماند. اما در ادامه، زمانی‌­که پدر به خانه آن زن می‌­رود دست­‌ها، پاها و دهان او را می‌­بندد، صورتش را در یک پلاستیک میوه می­‌پیچاند  و از مشاهده جان دادن طولانی و مستمر اما کُشنده‌­ی او لذتی اروتیک می‌­برد؛ روند جان کندن زن­ و نفس‌­نفس زدن‌­های او یادآور نفس‌نفس زدن عمل مقاربت است و از این منظر عمل آمیزش را برای پدر تداعی می­‌کند. همین ­طور پدر، زن را در فیگوری قرار می‌­دهد که گویی زن در حین عمل جنسی خودآزارانه‌­ای است و زمانی­‌که نفس‌­نفس زدن­‌های زن به پایان می‌­رسد به­ مثابه تکمیل عمل مقاربت می‌­باشد و او را به ارگاسم می‌­رساند، کاری ­که در عمل آمیزش با همسر و دیگر زنان برای او امکان‌­ناپذیر است. پدر از نحوه­‌ی به قتل رساندن زن­‌ها فیلم و عکس می­‌گیرد و بعدها در خلوت خود با مشاهده­‌ی آن­‌ها به لذتی اروتیک و رضایت‌­بخش می‌­رسد. از این منظر عمل قتل برای پدر در حکم عمل بت‌واره­‌ی منحرفانه­‌ای است که نمی­‌گذارد با ناتوانی در عمل آمیزش و به ارگاسم رسیدن و آسیب­‌های ناشی از آن روبه‌رو شود. اما این ­بار در میانه عمل، تیلور با تفنگ بر بالای سر پدر خود حاضر می‌­شود و به نوعی عمل مقاربت را برای پدر ناتمام می­‌گذارد.

در این لحظه فیلم با یک فیدآوت به زمانی برمی­‌گردد که پدر، تیلور را در ترمینال برای گذراندن دوره‌­ای در کمپین سوار اتوبوس می‌­کند. در این فلاش‌­بک طولانی همه قضایا یک ­بار دیگر، اما این ­بار از چشم تیلور و کَسی به تصویر در می‌­آیند. در این فلاش‌­بک، به وضوح مولفه‌­های سینمای هیچکاک و لینچ را مشاهده می­‌کنیم. تیلور و کَسی در تعقیب پدر، او را از سوراخ‌­های دیوار و از لابه‌لای نرده‌­ها دید می‌­زنند. چشم‌­چرانی‌­ای که یادآور سه‌­گانه مشهور هیچکاک است. نمایش حوادث دوباره از منظری دیگر هم یادآور سینمای لینچ است که در فیلم‌­های جاده مالهالند و بزرگراه گمشده شاهد آن بوده‌­ایم. در فلاش‌­بک و نمایش دوباره حوادث منتهی به قتل، متوجه می‌­شویم که مادر کَسی یکی از زن­‌هایی بوده است که به ­دست کلوویچ به قتل رسیده است و انگیزه او از این همه ماجراجویی و خطرکردن، برخلاف آنچه در ابتدا می‌­پنداشتیم چیزی بیش­تر از یک ماجراجویی و کنجکاوی نوجوانانه بوده است. تیلور در طول فیلم به کَسی علاقه‌­مند شده است و پدر او در این میان نقش پدر وقیح را دارد. پدری که خود منشا سرمستی و لذت مازاد است اما مانع یک رابطه نمادین شده می‌­باشد، همان­ گونه که در ابتدای فیلم، تیلور می‌­خواهد با دوست‌­دخترش در ماشینِ پدر عمل مقاربت را انجام دهد و ظهور ناگهانی یک عکس پ.و.ر.ن. در زیر صندلی ماشین باعث می­‌شود دختر، تیلور را ترک و دیگر هیچ‌­گاه او را نبیند. و تیلور تنها با حذف این پدر است که می‌­تواند وارد یک رابطه نمادین شود.

زمانی‌که به صحنه ارتکاب جرم و لحظه ورود تیلور به صحنه بازمی‌­گردیم، طی حوادثی پدر به دست کَسی کشته می­‌شود و او موفق می‌­شود انتقام مادرش را از قاتل کلوویچ بگیرد. در ادامه تیلور و کَسی به همان شکلی پدر را سربه­‌نیست می­‌کنند که کلوویچ قربانیان خود را سربه‌­نیست کرده بود؛ ابتدا اعلامیه‌­ی ناپدید شدن او را انتشار و پخش می‌­کنند و سپس جسدش را به­ گونه‌­ای دفن کرده بودند که در زمان کشف، طعمه‌­ی دیگری از قتل‌­های کلوویچ به ­نظر برسد.

 

• • •

(The Clovehitch Killer (۲۰۱۸

Director: Duncan Skiles