فیلم پن: دیگریِ دیگریِ بزرگ در نقش ساحت خیال؛ نگاهی به فیلم حشره

دیگریِ دیگریِ بزرگ در نقش ساحت خیال؛ نگاهی به فیلم حشره

 

داستان فیلم حشره در مورد کارگردان تئاتری است که با یک گروه بی­‌نظم و از هم گسیخته تلاش می‌­کند نمایش­نامه‌­ای به اسم حشره را آماده و به‌­روی صحنه ببرد و در طول فیلم ما با روند آماده ­سازی نمایش و این­‌که چگونه کارگردان، بازیگران و نمایش را آماده و با هم هماهنگ می­‌کند همراه می‌­شویم. اما آن­چه در این روایت وجود دارد این است که آماده ­سازی نمایش خود بخشی از یک جهان نمایشی فیلم است که هم­زمان و به­ موازات داستان آماده ­سازی نمایش، با عوامل پشت صحنه از جمله گفتگو با بازیگران و کارگردان، طراحی صحنه، طراحی جلوه‌­های ویژه و… روبه‌رو می‌­شویم و از این منظر فیلم حشره فیلم در فیلمی است که در آن فیلمی در مورد نحوه و چگونگی آماده ­سازی یک گروه برای اجرای نمایش­نامه‌­ای تصویر و روایت می‌­شود. تلاش‌­های کارگردان برای آماده ­سازی نمایش و نظم بخشیدن به گروهی بی­‌نظم و ناموزون به صورت روایتی داستانی تصویر می­‌شود. در حالی‌که نحوه‌­ی ساخت فیلم که در مورد آماده­ سازی نمایش هست در قالب روایتی مستند تصویر می‌­شود که در آن با میزانسی بی‌نظم و حضور پراکنده­‌ی وسایل نور و صدا و دوربین و عواملی که مدام به داخل کادر وارد و خرج می­‌شوند روبه‌روییم.

با توجه به این‌که مراحل آماده­ سازی تصاویر مربوط به روایت آماده ­سازی نمایش هم­ نشان داده می‌­شود می‌­توان فیلم را فیلمی گداری دانست که تلاش می­‌کند کاذب بودن تصاویر را با نشان دادن مشقت‌­ها و روند توان‌­فرسایی که برای به جلو دوربین رفتن آن صرف می­‌شود، دانست تا کارکرد بتواره‌­ای تصاویر را که بر مبنای آن تصویر نهایی، مراحل ساخته شدن آن­ را پنهان می­‌کند برملا سازد. نیز، با توجه به این‌­که با نمایش عوامل پشت صحنه و فاصله گرفتن شخصیت‌­ها از نقش‌­شان به نوعی فیلم بودن فیلم به ما یادآوری می‌­شود می‌­توان گفت که فیلم از تکنیک فاصله‌­گذاری برشتی استفاده می­‌کند تا به ­جای درگیری عاطفی تماشاگر قوه­‌ی عقل او را تحریک کند. اما واقعیت این است که فیلم حشره نه فیلمی گداری است و نه فیلمی برشتی. چرا که نمایش عوامل پشت صحنه، خود، بخشی از جهان نمایشی فیلم است و نه بخشی از عوامل پشت صحنه­‌ی خودِ فیلم حشره. به­ خصوص این­‌که در تضاد با برداشت گداری نمایش مراحل ساخت صحنه بیشتر دارای باری کمیک هستند تا نمایان­گر مشقت و سختی­‌های ساختن تصاویر.

اما آنچه به فیلم حشره وجه­‌ای متفاوت و خلاقانه بخشیده است کارکرد دیگریِ دیگریِ بزرگ در جایگاهی غیر از جایگاه حقیقی خود می‌­باشد. کارگردان تئاتر در روایت داستانی فیلم نماینده‌­ی دیگریِ بزرگ است. کسی که رشته‌­ی تمامی اموری که بر روی صحنه می‌­گذرد را در دست دارد؛ یک دستگاه کور، سمج و ناسوبژکتیو که سوبژکتیویته‌­ی افراد را صورت‌­بندی می‌­کند و آن‌­ها را در نقش‌­ها و دال­‌های‌شان قرار می­‌دهد و از یک بی‌­نظمی محض، نظمی سیستماتیک برقرار می‌­سازد. فصلی که بیش از همه کارگردان تئاتر را در نقش دیگری بزرگ تایید می‌­کند فصلی است که در آن لاسلو یکی از بازیگران نمایش باید عروسک بزرگ کارگردان را از اتاقک به زیرزمین بر روی دوش حمل کند و کارگردان آن ­قدر این صحنه را تکرار می­‌کند که لاسلو از هوش می­‌رود و غش می‌کند اما کارگردان در واکنش، با یک بی‌­اعتنایی عصبی‌کننده‌­ی آمیخته به کِیفی وقیح می­‌گوید:«پاک­سازی صحنه». از نشانه‌­های سوپراگو در شکل بیرونی آن همین است که سوژه را با دستورهای بی‌­پایان خود بمباران می­‌کند اما سوژه نمی‌­تواند همه‌­ی دستورات او را اجرا کند و سوپراگو در برابر این ناتوانی سوژه بسیار بی‌­اعتنا و آسیب‌­ناپذیر است و تنها کار خود را بدون خدشه­‌ای مثل یک ماشین به پیش می­‌برد.

اما جهان نمایشی فیلمحشره، دیگریِ دیگریِ بزرگ یعنی دست پنهانی که رشته‌­ی امور را در دست دارد را هم نشان می­‌دهد. این دست پنهان یا دیگریِ دیگریِ بزرگ همان کارگردان روایت مستند فیلم است (نقش او را خودِ یان شوانکمایر بازی می‌­کند). این برملا کردن دست پنهان که رشته­‌ی آنچه در صحنه­‌ی نمایش می­‌گذرد را در دست دارد و اوست که افراد را در نقش‌­ها و دال‌­های‌شان قرار می‌­دهد کارکردی پارانوییک و روان‌­پریشانه دارد که بر مبنای آن سوژه به دروغین بودن ساحت نمادین و قراردادهای ساختگی آن پِی می‌­برد و باور دارد که دستی پنهان آن را تنظیم کرده است و می­‌گرداند. اما در اینجا این سوژه­ای درون داستانی نیست که به این آگاهی می­‌رسد بلکه خودِ جهان نمایشی فیلم است که به این حالت روان‌­پریشانه دچار می‌­شود.

اما همان­ گونه که گفته شد بدعت فیلم حشره دقیقا در این است که دیگریِ دیگریِ بزرگ نه کارکردی روان‌­پریشانه که برعکس در نقش پرده‌­ای خیالاتی ظاهر می‌­شود که ساحت تحمل‌­ناپذیر امر واقعی را برای‌­مان تلطیف می­‌کند. در بخشی از نمایش، واسلاو، یکی از بازیگران باید از پشت دیواری ظاهر شود و از پشت چاقو را در کمر روزنا که مشغول آب دادن به گل­‌های باغچه است فرو کند اما از اجرای این عمل ناتوان است تا این‌که کارگردان خود بر روی صحنه می‌­آید و چاقو را به ­شکل دهشتناک و زننده‌­ای در کمر روزنا فرو می‌­برد. صحنه به ­گونه‌­ای تصویر می‌­شود که حکم رخنه‌­ی امر واقعی را دارد و نظم ساحت نمادین را برهم می‌­زند اما بلافاصله تصویر به پشت صحنه یا روایت مستند یا دیگریِ دیگریِ بزرگ قطع می­‌کند و جلوه­‌ی ویژه­‌ی این صحنه را نشان می‌­دهد. برملا کردنی که در حکم پرده‌­ی خیالاتی واقعیت تحمل‌­ناپذیر نمایش را برای­‌مان تلطیف و تحمل‌­پذیر می‌­کند. در ادامه، زمانی‌­که ییتا اتاق را ترک می­‌کند با صحنه‌­ای روبه‌رو می‌­شود که ارتشی از حشرات تمام پنجره‌­ی دیوار پس­‌زمینه­‌ی صحنه را پوشانده‌­اند، گویی ­که حشرات به ­شکل ویران­گری به شهر حمله کرده‌­اند. در این­جا باز با رخنه‌­ی امر واقعی روبه‌رو می‌­شویم که نمی‌­توانیم آن را نمادپردازی کنیم و در منطق نمادین نمایش قرار دهیم اما بلافاصله تصویر به پشت صحنه قطع می­‌کند و نشان می‌­دهد که عوامل، چگونه در حال تدارک این صحنه هستند. در ادامه گلوله‌­ای غول‌­آسا و عظیم‌­الجثه از پِهِن و کود به ­شکلی خودکار، کوپریوا را در میان دالان­‌های خانه تعقیب می‌­کند و کوپریوا به دنبال پناه­گاه و سنگری در اتاق‌­ها سرگردان است. در این­جا هم باز با رخنه‌­ی امر واقعی روبه‌رو می­‌شویم که نمی‌­توانیم آن را با کلمات نمادپردازی کنیم اما در نمای بعدی و با نمایش دیگریِ دیگریِ بزرگ می­‌بینیم که یکی از عوامل در حال هُل دادن این گلوله‌­ی غول‌­آسا است.

به این ترتیب فیلم حشره را می­‌توان عرصه­‌ی حضور دو ساحت امر واقعی و امر خیالی دانست که به­ طور موازی با هم پیش می‌­روند. روایت داستانی فیلم عرصه‌­ی نمایش رخنه‌­ی امر واقعی است و روایت مستند فیلم یا نمایش دیگریِ دیگریِ بزرگ عرصه‌­ی نمایش ساحت خیالی است و همان ­گونه که گفته شد از نمایش دیگریِ دیگریِ بزرگ نه در جایگاه حقیقی آن که کارکردی روان‌­پریشانه دارد که به ­شکل متناقض‌­نمایی در نقش پرده­‌ای خیالاتی استفاده می‌­کند تا ساحت تحمل­‌ناپذیر امر واقعی را برای­‌مان تلطیف ­کند.

نمایش این دو ساحت را در همان صحنه‌­های آغازین در تیتراژ ابتدایی فیلم می‌­بینیم؛ زمانی‌­که تصویری از انبوه حشراتی نشان داده می‌­شود که به ­شکل مشمئزکننده­ و تحمل‌­ناپذیری در هم می‌­لولند، صحنه‌­ای که حکم ساحت امر واقعی را دارد اما صحنه در نمای بعدی به طراحی چشم‌­نوازی از آناتومی یک حشره قطع می‌­کند. صحنه‌­ای که حکم امر خیالی را دارد و اشمئزاز و تحمل‌­ناپذیری صحنه قبلی را برای‌­مان تلطیف می­‌کند و مدام میان این دو صحنه در نوسان است. آن­چه که در پی می‌­آید به ­نوعی بسط و گسترش داستان بر مبنای این دو نما می‌­باشد.

 

• • •

 

(Hmyz (۲۰۱۸

Director: Jan Švankmajer

 

تاریخ انتشار: خرداد ۳۱, ۱۳۹۸
لینک کوتاه:
https://filmpan.ir/?p=1780