فیلم پن: سمت تاریک روح؛ نگاهی به فیلم مرد تاریکی

سمت تاریک روح؛ نگاهی به فیلم مرد تاریکی

 

سال ۱۹۹۰ و پس از ساخت سه فیلم مستقل و کم هزینه‌ی مرده شریر (در ایران کلبه وحشت) و موج جنایت[۱] و مرده شریر قسمت دوم، راه ورود سم ریمی[۲] به هالیوود هموار شده بود. هر سه فیلم در زمان نمایش با نظر مثبت میان مردم و منتقدان مواجه شده بودند و حتی امروز به عنوان کالت مووی طرفداران ویژه خود را دارند. در عین حال هر سه فیلم مولفه‌ها و خصوصیات فیلم‌سازی ریمی را تثبیت کردند. گرچه پلات اصلی این فیلم‌ها در ژانر وحشت یا نوآر بودند اما تلفیق بی‌نظیر آن‌ها با نوعی کمدی ابسورد (که ژانر مورد علاقه‌ی ریمی است) و در آمیختگی‌اش با اسلپ استیک همراه با دیوانه بازی در حدی افسار گسیخته، عملا امضای رسمی سم ریمی در فیلم‌سازی را پدید آوردند. استفاده کارگردان از تکنیک‌های انیمیشن خصوصا استاپ موشن و تقطیع سریع  نماهایی با اندازه‌‌ها و طول زمانی گوناگون، سبکی منحصر به فرد و مفرح را از ترکیب ژانرها رقم زدند. ریمی در عمل به آنچه که از روش فیلم‌سازی می‌خواست رسیده بود و هنگامی که هالیوود چراغ سبز را به او نشان داد شک نداشت که باید این سبک را با روشی منحصر به خود، به جریان اصلی سینما هم وارد کند.

ایده اصلی مرد تاریکی[۳] از داستان کوتاهی که ریمی برای ادای دین به فیلم‌های وحشت کمپانی یونیورسال نوشته بود، شکل گرفت و فیلم نهایی با گوشه چشمی به شبح اپرا، دکتر جکیل و مستر هاید، گوژپشت نتردام و یک دوجین فیلم‌های براساس دانشمند دیوانه، ساخته شد. فیلم روایتگر دانشمندی (با بازی لیام نیسن) است که در حال آزمایش برای ساخت پوست مصنوعی، با مشکلاتی دست به گریبان است و در عین حال دوست دختر وکیلش (با بازی فرانسیس مک دورمند همسر جوئل کوئن که ریمی قبلا به هنگام تدوین مرده شریر با او آشنا شده بود) به مدارکی در خصوص ساخت و سازهای غیرقانونی بیزینس‌من فاسد شهر و دارودسته‌ی گنگسترش، دست پیدا می‌کند. همین مساله باعث می‌شود که گروه خلافکاران به دنبال مدارک، دانشمند و دستیارش و هر آنچه در آزمایشگاهش بود ویران کرده و بعد از به قتل رساندن دستیار و شکنجه دانشمند او را با دست‌ها و صورتی سوخته، به حال مرگ رها کنند. از آنجایی که همه تصور می‌کنند که او مرده، حالا دانشمند نه تنها باید با یک زندگی جدید با پیکری ویران شده و دفرمه کنار بیایید، بلکه همچنین باید انتقام‌گیری از گروه گنگسترها و ارتباط دوباره با دوست دخترش را هم سر و سامان دهد.

ریمی و تیم فیلم‌نامه‌نویسانش از پتانسیل کلیشه‌ای این پلات آگاه بودند و البته به درستی آن را با عناصری روانشناسانه و با نیم نگاهی به شرایط اجتماعی، به اثری متفاوت و شخصی تبدیل کردند. مرد تاریکی روایتگر داستان مردی معمولی است که در شرایطی کاملا ناخواسته و بی‌اطلاع از مسیری که سرنوشت برای او رقم زده، باید به آن تن دهد و در این راه ناچار است از هر آنچه که او را به گذشته‌اش پیوند می‌زند، دل بکند و البته که نه تنها ظاهر او بلکه روحش هم دچار دفرمگی خواهد شد. در این مسیر، از خودبیگانگی و پوچ‌‌انگاری کمترین چیزهایی است که عاید او می‌شوند و این درحالی است که هر چیز نرمال زندگی از او گرفته شده تا آنجا که وجه تاریک شخصیتش تنها اندوخته او خواهد بود. در میان چنین دنیای تیره و تاری البته به شکلی نه چندان کافی ریمی نیم نگاهی هم به قابلیت‌های کمدی داستان داشته، اما افسوس که این لحظات کوتاه قطعا عطش طرفداران را سیرآب نخواهد کرد و برعکس ثابت می‌کند که ملاحظات استودیویی دست او را برای ترکیب ژانرها تا حد زیادی بسته بوده است.

گرچه غالبا مرد تاریکی را در رده فیلم‌های ابرقهرمانی محسوب می‌کنند اما قهرمان فیلم شباهت چندانی حداقل با ابرقهرمان‌های متداول ندارد، هرچند دارکمن مثل خیلی از ابرقهرمان‌ها در نتیجه فرآیند تبدیل شدن به شخصیت جدید ناچار به از دست دادن نوعی تعلق به گذشته خواهد بود اما بعد از گذر از این فرآیند خبری از قدرت‌های فرا بشری نیست بلکه بحران هویت و از خود بیگانگی ارثیه این گذار هستند. (پس از موفقیت فیلم، مرد تاریکی دستمایه انتشار مجموعه‌ای از کامیک بوک‌ها توسط مارول و همینطور ویدیو گیم و سایر اقلام تبلیغاتی شد.)

شاید چنین برداشتی بیشتر به خاطر نگاه کامیک بوک گونه ریمی در پرداخت فیلم خصوصا صحنه‌های تحول شخصیت و تا حدی اکشن آن باشد، اما شخصیت اصلی از قدرت‌های همیشگی و شناخته شده ابرقهرمان‌ها بی‌بهره است. (تنها ویژگی غریب مرد تاریکی به هنگام ریکاوری در بیمارستان به او داده شده، آنجا که پزشک معالجش اشاره می‌کند که برای کمتر درد کشیدن او، ارتباط اعصاب درد با مغزش کاملا قطع شده و در  نتیجه هیچ واکنشی به درد نشان خواهد داد)  در عوض این دوگانگی و بحران شخصیت که از تم‌های مورد علاقه  ریمی است، بستر مناسبی برای استفاده از تکنیک‌های غیرمتعارف و نامعمول سینمایی برای روایت فراهم می‌کند که پیوند دهنده تماتیک این فیلم و دو فیلم قبلی و البته فیلم‌های پس از خود در کارنامه کارگردان هم هست.

مرد تاریکی همانطور که پیش از این هم عنوان شد واجد نوعی موضع‌گیری اجتماعی از طرف کارگردان نیز هست که خصوصا از تقابل قهرمان غیرمعمولی فیلم با بدمن اتو کشیده و سرمایه‌دار آن است که نمونه‌ای آشنا از شخصیت بیزینس‌من آمریکایی است، اما به گونه‌ای کنایه‌آمیز و غیرطبیعی نوعی تضاد با برداشت ما تماشاگران از درونمایه اجتماعی در فیلم قابل تشخیص است.

از یک سو قهرمان فیلم هیچ‌گونه انگیزه یا تمایلی برای برقراری عدالت اجتماعی از آن نوع که می‌شناسیم ندارد، در طول داستان درمیابیم که انگیزه‌های او کاملا شخصی و انتقام جویانه است ولی به شکلی متناقض این انگیزه شخصی، در راستای منافع جمعی و اجتماعی عمل می‌کنند و اینطور به نظر می‌رسد که کارگردان ترجیح داده همان‌گونه که قهرمانش بدون قصد قبلی و فقط با دست سرنوشت در مسیری غیرخودخواسته قرار گرفته، همین سرنوشت، انتقام‌گیری شخصی او را هم جهت با منافع جمعی قرار می‌دهد. (ریمی بعدها هم در زمان ساخت سه گانه اسپایدرمن چالش‌های مشابهی از دغدغه‌های فردی در تضاد با مسئولیت‌های اجتماعی را در قالب قهرمان جوان از طبقه فرو دست و ضدقهرمان سرمایه‌دار، آزمایش کرد.)

به غیر از چنین نگاه نامتعارفی فیلم احتمالا برای استدلالیون دارای نقاط ضعف فیلم‌نامه‌ای نیز هست ولی نباید فراموش کرد که ریمی کارگردانی فرم‌گرا و وابسته به میزانسن صحنه است و در واقع توجه کمتری به منطق فیلم‌نامه براساس واقعیت‌های عادی و روزمره دارد، پس منطق براساس چارچوب‌های خود فیلم دنبال می‌شود، نکته‌ای که همچنان می‌تواند محل مناقشه بین منتقدان فیلم و طرفداران دو آتشه آن باشد.

صحنه پایانی فیلم که نیسن بی‌توجه به دختر و در حالی‌که می‌داند رابطه‌ی آن‌ها دیگر امکان‌‌پذیر نیست، او را ترک می‌کند و در میان جمعیت با ماسکی جدید گم می‌شود (ماسکی که دست برقضا کسی جز بازیگر مورد علاقه ریمی، بروس کمپبل نیست و گویی به شکلی امضا کارگردان را در پایان فیلم تکمیل می‌کند) نشان دهنده گره‌گشایی غیرمعمول ریمی با پایانی باز و بدون نتیجه است که احتمالا با کمی سرخوردگی از طرف تماشاگر عام مواجه خواهد شد.

انصاف نیست اگر در پایان از چهره‌پردازی و فیلم‌برداری خوب فیلم و البته موسیقی مثل همیشه تاثیرگذار دنی الفمن[۴] یاد نکنیم، موسیقی که مثل اکثر کارهای این آهنگساز در خدمت فضاسازی فراواقعی فیلم و همچنین نشاندهنده درک درست او از خواسته‌های کارگردان است.

 

پی‌نوشت:

[۱] (Crimewave (1985

[۲] Sam Raimi

[۳] (Darkman (1990

[۴] Danny Elfman

 

تاریخ انتشار: شهریور ۲۶, ۱۳۹۹
لینک کوتاه:
https://filmpan.ir/?p=2717