فیلم پن: خوابم نمی‌برد!؛ نگاهی به سینمای کانتن دوپیو

خوابم نمی‌برد!؛ نگاهی به سینمای کانتن دوپیو

 

ظاهرا گزاره «پیشرفت تکنولوژی زندگی بشر را سریع‌تر و آسان‌تر کرده است» برای خیلی‌ها اثبات شده است. اما کانتن دوپیو[۱] فیلم‌ساز و آهنگساز فرانسوی اعتقاد دارد، افزایش سرعت و سهولت در شیوه زندگی بشر منجر به این شده که افراد در موقیعتی فوق‌العاده پیچیده تنها رها شوند. دوپیو  یکی از پرکارترین فیلم‌سازان دهه اخیر اروپا  در موسیقی الکترونیک با نام آقای اوزیو mr. ozio با کارهای عجیب و غریبش در فرانسه مطرح شد. از زمانی که وی تصمیم گرفت برای آهنگ‌های خود و دوستانش موزیک ویدئو بسازد، فرانسه با دیوانه‌ای دیگر آشنا شد. دوپیو در بسیاری از موزیک ویدئوهایش از عروسکی ثابت به جای شخصیت اصلی استفاده می‌کرد که در موقعیت‌های عجیب و غریب انسان‌های عصر شبکه‌های اجتماعی قرار می‌گرفت. موزیک ویدئوهای کانتن دوپیو از ساختار بصری ساده اما محتوای پیچیده پیروی می‌کردند که بعدها به ساختار اصلی فیلم‌هایش تبدیل شدند.

دوپیو که علاقه‌اش به سینمای تجربی را در موزیک ویدئوهایش نشان داده بود، از سال ۲۰۰۲ به طور حرفه‌ای فیلم‌سازی را آغاز کرد. او از همان اولین فیلمش به دنبال پیدا کردن عناصر ثابتی مثل سینما، خیال، گروتسک  و خواب برای شکل دادن به روایت‌های پیچیده‌اش بود. فیلم اول وی که غیر فیلم[۲] نام دارد روایت بازیگری است که بعد از بیدار شدن از خواب خود را وسط یک فیلم‌برداری می‌یابد. دوپیو برای روایت داستان کم و بیش پیچیده‌اش از دوربین روی دست و شیوه فیلم‌برداری موزیک ویدئوهایش استفاده می‌کند. بعد از این فیلم دوپیو فیلم استیک[۳] را در کانادا می‌سازد. فیلم در ادامه روند فیلم‌سازی وی و تبدیل شدنش به عنوان یک کمدی‌ساز بسیار مهم است. استیک اولین فیلمی است که دوپیو سراغ آدم‌های تنها، ساده و دارای مشکلات روحی سینمایش می‌رود. شخصیت‌هایی که در فیلم‌های بعدی او مثل فیلم استیک با خلق لحظات عجیب مخاطب را به خنده واداشته‌اند. او با فیلم بعدی‌اش لاستیک[۴] اولین فیلم انگلیسی زبانش، خودش را به عنوان فیلم‌سازی سوررئال به جهانیان معرفی کرد. لاستیک داستان لاستیک ماشینی رها شده را روایت می‌کند که در پی انتقام از آدم‌هاست. فیلم آنقدر عجیب بود که غیر از دو جشنواره سوررئال در جهان در جایی دیگر به نمایش درنیامد.

فیلم‌های دوپیو نیز مثل دیگر فیلم‌سازهایی که تخصص‌شان ساخت فیلم‌های non sense است با تحلیل‌ها و برداشت‌های مختلف مواجه شده‌اند. واکنش‌های منتقدین و مردم نیز به فیلم‌های او نیز به این صورت است. بعضی فیلم‌هایش را خیلی دوست دارند و برخی دیگر از آن‌ها متنفرند. تفاوت اصلی میان  فیلم‌سازی دوپیو و اساتیدی مثل دیوید لینچ یا گای مدن در این است که آن‌ها این پیچیدگی روایت را در فرم مورد استفاده خود نیز اعمال می‌کنند. نحوه فیلم‌برداری و نورپردازی، طراحی صحنه، تدوین و  استفاده از موسیقی در فیلم‌های لینچ و مدن کاملا با سبک مورد نظر دوپیو متفاوت است. در فیلم‌های دوپیو خبری از لنزهای واید، رنگ‌های شدید و برش‌های سریع یا چند لایه تصویر نیست. در فیلم‌های او پیچیده‌ترین اتفاقات در نماهای معمول سینما، در رنگ‌های ملایم و موسیقی‌های مینیمال صورت می‌گیرند. آنقدر فرم کارهایش مخاطب را گول می‌زند که با اولین رخداد عجیب در فیلم، مخاطب یا فیلم را پس زده و یا پای آن می‌خندد و لذت می‌برد.

مقدمه داستان‌های دوپیو در فیلم‌هایش بسیار به شکل معمول در سینمای کلاسیک شبیه‌اند. اما بعد از گذشت ده تا پانزده دقیقه از فیلم مخاطب وارد هزارتویی می‌شود که بیرون آمدن از آن برایش غیرممکن می‌شود. مخاطب در نماهایی شبیه به هم مدام از درون خواب به واقعیت، از گذشته به حال و آینده، از درون فیلم به دنیای واقعی می‌رود و در لحظه پایانی نمی‌داند که کی سفر آغاز شده و در حال حاضر کجاست. داستان فیلم‌های دوپیو یادآور فیلم‌های لوئیس بونوئل است: به خصوص هجویه‌های وی در دهه هفتاد مثل فیلم‌های جذابیت پنهان بورژوازی و شبح آزادی. در آن دو فیلم بونوئل نیز با لحنی طنز و در فضای واقعی اتفاقاتی غیر واقعی را روایت می‌کند. بسیاری این نوع فیلم‌های بونوئل را بیانیه‌های سیاسی و مسخره کردن جوامع مدرن می‌دانستند، باید گفت که این واکنش نسبت به آثار کانتن دوپیو نیز وجود دارد. آگاهانه یا ناآگاهانه او بیشتر از همه تحت تاثیر فیلم‌سازی بونوئل در دهه ۷۰ است.

فیلم‌های دوپیو با گذر زمان و پختگی خود فیلم‌ساز دارای لحن و سبکی ثابت و مختص به خودش شدند.  فیلم پلیس‌های اشتباهی[۵] را  دوپیو در سال ۲۰۱۳ در آمریکا ساخت که در ابتدا با واکنش‌های بسیار منفی مواجه شد. بسیاری از منتقدین فیلم را  به فیلم‌های کمدی-تجربی سینمای مستقل آمریکا، یا بدتر از آن فیلم‌های تامی ویزو و یا شخصیت‌های فعال در شبکه‌های اجتماعی و یوتیوب نسبت دادند و جدی گرفتن دوپیو به عنوان یک فیلم‌ساز متفاوت را کاری اشتباه می‌دانستند. دو فیلم بعدی او نیز در آمریکا ساخته شدند. اشتباهی[۶] که داستان عجیب و غریب مردی را روایت می‌کند که سگش را گم کرده و باید آن را در دنیای جدید پیدا کند. دنیایی که روز به روز عجیب‌تر می‌شود. اشتباهی کمدی سورئال دوپیو  ادای دینی به داستان‌های کارآگاه مخفی آمریکایی به خصوص آثار چندلر  است که در دنیای جدید روایت می‌شود. اشتباهی را می‌توان تجربه دوپیو در ژانر نوآر دانست. نوآری که آنقدر پیچیده است که حتی خود کارآگاه هم نمی‌داند چه خبر است. فیلم بعدی دوپیو  واقعیت[۷] طرفداران زیادی در سرتاسر جهان پیدا کرد. پیچیدگی روایت فیلم دوپیو و سفر مخاطب در طول فیلم میان کاراکترهای مختلف، میان داستان‌های مختلف همراه با موسیقی فیلیپ گلس او را به یکی از مهم‌ترین و پرطرفدارترین فیلم‌سازان non sense در میان جوان‌های فیلم‌بین کرد. در بسیاری از شبکه‌های اجتماعی از فیسبوک گرفته تا سایت‌هایی مثل mubi  و imdb   جوانان بسیاری از علاقه‌شان به دوپیو نوشتند. فیلم واقعیت منجر به دیده شدن دیگر فیلم‌های دوپیو شد به طوری که حتی  فیلم‌هایی که در گذشته با واکنش‌های منفی روبه‌رو شده بودند نیز در میان نسل جوان فیلم بین طرفدار پیدا کردند.

فیلم‌های دوپیو شخصیت‌های مختلف، عجیب و غریب زیادی دارند و در بسیاری از آثارش وی از داستان‌گویی حول یک شخصیت یا دو شخصیت پرهیز می‌کند. باید گفت با این‌که مخاطب به بدون معنا بودن فیلم‌های دوپیو عادت کرده است اما هنوز میان شخصیت‌ها به دنبال رابطه‌ای است. رابطه‌ای که به قول منتقدان وی به درستی پرداخت نمی‌شود. کنتراست میان شخصیت‌ها آنقدر زیاد است که نمی‌توان به واسطه حضور در یک مکان ثابت میان آن‌ها ارتباط داستانی برقرار کرد. دوپیو مجبور است برای رهایی از معنا و مفهوم در فیلم‌هایش جهان و شخصیت‌هایی را ترسیم کند که این بی‌معنایی جلوه بهتری پیدا کرده و درست تعریف شود. در بعضی از فیلم‌ها مثل واقعیت و حواست باشه[۸] این فضا و شخصیت‌ها  نسبت به فیلم پلیس اشتباهی و اشتباهی دارای انسجام بهتری‌اند .

فیلم حواست باشه را دوپیو بعد از ۴ سال سکوت در فرانسه ساخت. فیلمی که در آن پختگی دوپیو در فیلم‌سازی و به دست آوردن لحن و سبک مورد نظرش کاملا مشهود است. فیلم داستان شخصی را روایت می‌کند که به قتل متهم شده و در ایستگاه پلیس توسط یک افسر و دستیارش مورد بازجویی قرار می‌گیرد. فیلم ترکیبی از آدم‌های عجیب دوپیو در فیلم‌های اولیه‌اش و روایت پیچیده بدون زمان در فیلم‌های اخیرش است. دوپیو خیلی زود با نشان دادن شخصیتی که یکی از  چشمانش در تصویر مات است به مخاطب ثابت می‌کند که با فیلمی جنایی ساده‌ای سروکار نخواهد داشت.  فیلم با دیالوگ‌های پینگ پونگی بین سربازرس و متهم که با جزئیات بسیار دقیق و از شکل کمدی فارس است مخاطب را به خنده وا می‌دارد. دوپیو ارتباط میان شخصیت‌ها را از میان این دیالوگ‌ها بیرون می‌آورد. مثل بسیاری از فیلم‌های جنایی فیلم دوپیو نیز پر از فلش‌بک‌های تکراری است، یعنی زمانی که متهم ماجرا را از اول تعریف می‌کند ما فلش‌بک‌های تکراری و با کمی تغییر می‌بینیم. این رفت‌و‌برگشت‌ها خود دیالوگ‌های بین متهم و پلیس را جذاب‌تر و فیلم را بامزه‌تر می‌کند. اما طبق معمول نیمه دوم فیلم روایت آنقدر پیچیده می‌شود که مخاطب بدون این‌که بداند چه خبر است فقط می‌خندد. حواست باشه شاید کامل‌ترین فیلم دوپیو تا سال ۲۰۱۸ است که بسیاری از منتقدین چه اروپایی و چه آمریکایی را به تحسین واداشت. او در این فیلم مرز میان یک تئاتر فارس و یک فیلم جنایی را بسیار نامرئی ترسیم می‌کند تا هر چه دلش بخواهد با ویژگی‌های ژانر جنایی شوخی کند. باید گفت که مسخره کردن ژانرها که یکی از نشانه‌های اصلی فیلم‌های دوپیو است، در این فیلم به درستی به آن پرداخت شده و مورد استفاده قرار گرفته است. شاید این مسخره کردن ژانرها او را وسوسه کرد که یک سال بعد فیلمی کمدی به سبک خودش در ژانر وحشت بسازد.

چرم جیر[۹] دومین تجربه دوپیو در ژانر وحشت-کمدی است. او لاستیک را نیز در همین ژانر ساخته بود که کاملا ناموفق بود. فیلم داستان عاشقانه‌ی مردی افسرده را روایت می‌کند که تنها یارش کتی از جنس پوست گوزن است. کتی عجیب و غریب که صاحب خود را فریب می‌دهد. چرم جیر فیلمی در ژانرهای مختلف است. از نوآر گرفته تا تریلر و وحشت. در این فیلم مخاطب با آن میزان شوخی‌های با ژانری که دوپیو در فیلم‌های قبلش استفاده می‌کرد روبه‌رو نیست. فیلم هنوز کمدی است و هنوز مسخره می‌کند اما در آن ژانر  نیز به همان میزان قدرتمند است. منظور این است که اگر فیلم می‌خواهد ژانر تریلر و وحشت را مسخره کند به همان میزان یک فیلم وحشت خوب نیز به شمار می‌رود. ژان دوژاردن در نقش ژرژ نه تنها بهترین بازیگر فیلم‌های دوپیو است بلکه یکی از درخشان‌ترین اجراهای سال ۲۰۱۹ نیز به وی تعلق دارد. دوژاردن در اجرایش علاوه بر نمایش جنبه‌های تاریک زندگی یک افسرده مبتلا به شیزوفرنی، از پس شوخی‌های فیلم و لحظات خنده‌دار فیلم نیز به خوبی برآمده است. قاتل سریالی فیلم دوپیو به عجیب‌ترین شکل ممکن وسیله کشتارش را انتخاب می‌کند. درست مثل فیلم‌های قبل دوپیو در چرم جیر نیز شخصیت اصلی ژرژ با وجود افسرده بودن به شکل اتفاقی و غیرقابل انتظار تغییر کرده و به قاتل تبدیل می‌شود. رانه فیلم‌های دوپیو اتفاقات غیرمعمولی است که از بستر کمدی فیلم‌هایش بیرون آمده و در ژانر رشد می‌کند و به نتیجه‌ای گروتسک‌وار منجر می‌گردد. چرم جیر را می‌توان مین‌استریم‌ترین فیلم دوپیو در کارنامه هنریش دانست. فیلم بازیگران مشهور دارد، توسط کمپانی wild bunch  تهیه‌شده، آهنگساز دارد و در بخش اصلی جشنواره‌های معتبر زیادی نیز حضور داشته است.

فیلم‌های دوپیو هر چقدر هم که از واقعیت دور و بدون معنا باشند، می‌توان آن‌ها را به جامعه عجیب و غریب امروزی مرتبط کرد. یعنی همان طور که بونوئل در دهه ۶۰ و ۷۰ جامعه روز اروپا را با انتخاب داستان‌های سورئال مسخره می‌کرد دوپیو نیز در فیلم‌هایش نیم‌نگاهی به عصر شبکه‌های اجتماعی دارد. سه فیلم آخر او یعنی واقعیت، حواست باشه و چرم جیر به طور غیر مستقیم از پیچیدگی‌های زندگی در دنیای امروزی می‌گویند. در دنیای پلاستیکی فیلم‌های دوپیو آدم‌ها در تقلای آن هستند که با روشی عجیب ترومای روحی یا جسمی خود را برطرف سازند و بتوانند نامی برای خود دست و پا کنند اما غافل از این‌که ظاهر ساده و فریبنده جهان آن‌ها را به هزارتوی بی‌پایان دعوت کرده است.

 

پی‌نوشت:

[۱] Quentin Dupieux

[۲] (Nonfilm (2002

[۳] (Steak (2007

[۴] (Rubber (2010

[۵] (Wrong Cops (2013

[۶] (Wrong (2012

[۷] (Reality (2014

[۸] (Keep an Eye Out (2018

[۹] (Deerskin (2019