فیلم پن: سانسورچی؛ ساخته پرانو بیلی-باند

سانسورچی؛ ساخته پرانو بیلی-باند

 

نشانی از زخم‌های عمیق یک عاشق

سجاد موسوی

 

عموم عاشقان و سینه‌چاکان سینمای وحشت همیشه از بداقبالی‌ها و حذف و تعدیل فیلم‌ها و فیلم‌سازان محبوب‌شان در این ژانر رنجیده‌اند. حتی گاها احساس می‌کنند منتقدین هنری با عوامل دست نشانده حاکمیت (از نهاد دولتی و کلیسا و مذهبیون گرفته تا نهادهای مختلف حقوق بشری) در نادیده گرفتن و به حاشیه راندن فیلم یا فیلم‌ساز مورد علاقه‌شان دست به یکی کرده‌اند. به عبارتی دیگر آن‌ها از سانسور شدن -همچون تاریخ این ژانر- رنج می‌برند. چرایی این ماجرا و کنکاش در آن قصه‌ی مفصلی دارد و می‌تواند خود یک مقاله‌ی مفصل شود.

اولین فیلم بلند پرانو بیلی-باند، سانسورچی، سنگینی این رنج را در قالب داستان زنی به نام اینید (نیام الگار) که مامور سانسور فیلم در دوران بریتانیای مارگارت تاچر است به تصویر می‌کشد. زنی صورت سنگی و قدبلند که از چیزی رنج می‌برد -ناپدید شدن خواهرش نینا در کودکی- و ما به واسطه‌ی تقلای او برای التیام بخشیدن به رنجی که سالیان متمادی و از کودکی بر روی شانه‌هایش سنگینی کرده –الگار در چندین لحظه‌ی فیلم به شکل ناخواسته‌ای دستش را بر روی شانه‌اش می‌گذارد- در تصاویری غرق می‌شویم که به خودی خود کسی را برانگیخته نمی‌کرد.

نسبت به خواهر اینید، نینا، دو روایت وجود دارد. یک اینکه به زعم والدینش او مرده است و دوم آنگونه که اینید فکر می‌کند: او ناپدید شده است. یک روایت نادیده گرفتن و به حاشیه راندن را به رسمیت می‌بخشد و روایتی دیگر که در اقلیت است باور به این دارد که نینا زنده است و باید به دنبالش بود.

بیلی-باند برای پس زدن روایت اول و احضار چیزی که نادیده گرفته شده است اینید را وارد دنیایی از فانتزی می‌کند. چه اتفاقی در کودکی برای اینید افتاده که روان او را رنجانده و از گفتنش ناتوان است. او چه چیزی را در جنگل گم کرده است؟ خواهرش؟ آیا تقلای او در به یاد آوردن تصویری که به حاشیه رانده شده نمی‌تواند نهیبی باشد برای ما و بازیابی و به یاد آوردن تصاویر گمشده در سینما؟ از همین رو سانسورچی می‌تواند کابوسی باشد برای منتقدینی که همواره سعی در ندیدن تصاویر غیررسمی دارند و به زعم نگارنده خودفروش‌های بهشتی. در واقع این خاطرات اینید که به شکل فلش‌بک‌های ناقص به تصویر در می‌آیند آن‌ها را اذیت می‌کند. همین حملات پی درپی گذشته به حال و حتی به ما با یک بازتابندگی سینمایی. جایی که اینید به واسطه دیدن فیلمی زیرزمینی و بی‌مووی به نام به کلیسا نرو ساخته فردریک نورث و بازیگر زن آن، آلیس لی، پی می‌برد که نینا در واقع همان آلیس است. اینید به هنگام دیدن تصویر فریز شده‌ی آلیس روی صفحه نمایشگر خانگی کوچکش از ما می‌خواهد تا روایت قالب را همواره نادیده بگیریم. این صحنه به قدری برایم شوکه‌کننده بود که اشک‌هایم را درون چشمانم به لرزه درآورد. این یک وصال دردناک و درعین حال غیروصال است. یافتن حضور در غیاب و چقدر غم‌انگیز است که نمی‌توانیم به انزوای اینید پایان بدهیم. همه چیز برای اینید درهم آمیخته شده است و به تعبیر زیبای میراندا کورکوران در یادداشتش بر این فیلم در نشریه دیابولیک سینما از زندگی واقعی و فانتزی از واقعیت.

بنابراین اگر بخواهیم کمی عقب‌تر از این درهم آمیختگی جنون‌انگیز بایستیم می‌توانیم جستجوی اینید برای یافتن و شناسایی نینا را کنکاش و جستجوی خودمان در تصاویر فیلم‌های زننده‌ای (ویدئو نَستی) بدانیم که همواره در کنار ماست و حتی در درون‌مان و ما سعی داریم آن را نبینیم و دست به سرکوب آن‌ها بزنیم. جالب اینجاست که فیلم در دوره‌ی مارگارت تاچر و سیاست‌های جنگ‌طلبانه و نژادپرستانه نومحافظه‌کاران دست راستی می‌گذرد و دیالوگ‌های پایانی فیلم که از رادیو اتومبیل اینید شنیده می‌شود به طعنه بیان می‌کند که خشونت در پی از بین رفتن همه‌ی فیلم‌های خشن ریشه‌کن شده است.

از سویی دیگر بیلی-باند شیفته‌ی ژانر وحشت و به خصوص فیلم‌های زننده دهه هشتاد است و در عین حال همان گونه که بیشتر منتقدان و نیز خودش اشاره داشته شیفته‌ی دیوید لینچ. اما این شیفتگی در سانسورچی به شکلی نیست که او را فقط یک عاشق پلاستیکی بدانیم که علاقه‌اش در سطح و پوسته مانده بلکه او این شیفتگی را با دنیای شخصی خودش درهم می‌آمیزد. دنیایی تیره و در عین حال عاشق همان گونه که ما اینید را می‌بینیم: در بیشتر نماها او در گوشه‌ای تاریک و در انزوا نشسته است که یا در حال دیدن فیلم است یا دفترچه‌ای به دست دارد و با این همه عاشق زندگی. زندگی‌ای که با ناپدید شدن خواهرش تیره گشته و برای بازگشتش به هر دری می‌زند. این جمله را اینید در صحنه‌ی برخورد با آلیس در کلبه‌ی جنگلی دو مرتبه به زبان می‌آورد: لطفا او باش.

آیا این دیالوگ ملتمسانه در اوج سیاهی جنگل و تاریکی شب عاشقانه نیست؟ و نشانی از زخم‌های عمیق یک عاشق ندارد؟

با هر بار دیدن سانسورچی به عمیق بودن خیلی از زخم‌ها پی می‌بریم.

 

***

گفتگو با پرانو بیلی-باند

سایمون بل

ترجمه حمید کریمیان

 

پرانو بیلی-باند[۱] فیلم‌ساز انگلیسی و جایزه‌‎برده‌ای است که به قول آنچه در زندگینامه آنلاینش نوشته، «بین یک جمعیت عجیب و غریب ولشی و با مصرف توئین‌پیکس به عنوان قوت غالب بزرگ شده است». یاد گرفتن فیلم‌سازی را با ساخت موزیک ویدیو برای هنرمندان مختلف از جمله ایملدا می[۲]، مورچیبا[۳] و داگ ایز دد[۴] شروع کرد و در همین حین بود که توانست به ترکیب منحصر به فردش از تصویرپردازی دارک[۵] و شوخی طعنه‌‎آمیز برسد. او همچنین تعدادی فیلم کوتاه نیز ساخته است، از جمله  زننده[۶] در ژانر وحشت-تریلر که تا به حال در بیش از صد جشنواره به نمایش درآمده و یک دو جین جایزه بین‌المللی کسب کرده است. فیلم میانبر او که برای مجموعه فیلم کوتاه Fright Bite از کانال Film 4 ساخته شده، در جشنواره‌های مختلف اروپایی اکران شده و بخشی از تور جدید گروه Final Girls  برای برنامه  آن‌ها به نام [۷]We are the weirdos است. فیلم کوتاه دیگر او به نام آدم در مقابل شن[۸] در ژانر پسا-آخرالزمانی ساخته شده و جایزه بهترین فیلم کوتاه تجربی را از جشنواره فیلم کوتاه Aesthetica دریافت کرده است.

در سفر[۹]، بیلی-باند از ژانر فاصله گرفته و سراغ یک داستان واقعی از «انجمن مبارزه با قاچاق کودکان» بریتانیا رفته است. این فیلم که جایزه بهترین کارگردانی جشنواره Underwire را برده توسط انجمن خیریه UNCHOSEN به ماموران پلیس و برخی مشاغل دیگر در بریتانیا نشان داده می‌شود تا بهتر بتوانند قربانیان قاچاق انسان را شناسایی کنند. پرانو در حال حاضر با Silver Salt Films در حال کار روی دو پروژه سینمایی جدید است.

خب، پرانو بیلی-باند چه کسی است؟ من به یک برنامه مرور آثار که توسط آقای بیلی چینسا در مجموعه هنری London’s Horse Hospital برگزار می‌‎شد رفتم تا جوابم را بگیرم:

بیلی-باند: همم… این از آن سوال‎‌هایی است که می‎‌تواند آدم را وارد بحران هستی‌شناختی کند! من پرانو بیلی-باند هستم، فیلم‌سازی که بیشتر کارهایش در ژانر دارک قرار می‌گیرند. تا به حال رزومه‌ای از فیلم‌های کوتاه و موزیک ویدیو ساخته‌ام و حالا وارد راه فوق‌‎العاده و پرپیچ و خم ساختن اولین فیلم بلندم شده‌ام که خیلی باحال است! دوست دارم داستان‌هایی بگویم که در دنیاهای کج و معوجی روایت می‌شوند که یا ادامه خود شخصیت هستند یا در رابطه/دینامیزم فعالی با او قرار دارند. از کودکی طرفدار فیلم‌های ترسناک بودم -هر نوار VHSی که در خانه داشتیم را بارها می‎‌دیدم، مطالعه ‎می‌‎کردم و می‌بلعیدم. امیدوارم پرانو بیلی-باند بیشتر از این چیزهایی باشد که گفتم! ولی این هم نقطه شروع خوبی است!

کودکی پرانو شاید به نظر خیلی از ما غیرعادی بیاید:

بیلی-باند: برای خود من کودکی‌ام آنچنان غیرعادی نبود ولی به هر حال عادی بودن خودش یک جورهایی نسبی است! من در یک جمعیت بسیار بسته از آدم‌های جالب و فوق‌‎العاده به دنیا آمدم و بزرگ شدم؛ خیلی‌هایشان هنوز هم دوستان من هستند -مثل یک خانواده بزرگتر. در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ خیلی‌ها به ولز آمدند تا کمی “خارج از چارچوب” زندگی کنند و پدر و مادر من هم جزو آن‌ها بودند[۱۰]. خانواده من سانیاسی[۱۱] و پیرو یک استاد هندی به نام باگوان شری رانجیش بودند/ هستند که بعدا او را با نام اوشو می‌شناختند. اسم من “پرم پرانو” یک اسم هندی است که باگوان وقتی به دنیا آمدم برای من انتخاب کرده و به معنی “عاشق زندگی” است. باگوان پیشرفت کرد و شروع به آموزش انواعی از مدیتیشن کرد که برای غربی‌ها جذاب بودند -او تدریس و مردم را در مورد روحانیت[۱۲] راهنمایی می‌کرد اما سانیاسین به هیچ وجه یک دین نیست. این مکتب هرگز به من تحمیل نشد و من هرگز احساس نکردم که باید کار خاصی را به عنوان یک سانیاسی انجام دهم. خواندن کتاب‌های اوشو و آموزه‌های او البته محدودکننده بود ولی به من حس مثبتی نسبت به زندگی می‌دادند. بعضی از سانیاسی‌‎ها داخل کمون‌‎ها زندگی می‌‎کردند اما خانواده من هیچوقت وارد این کمون‌ها نشدند. وقتی بچه بودم من و مادرم چندباری به معبد سانیاسی‌ها در پونا رفتیم. تجربه باورنکردنی‌ای بود- مدت کوتاهی در آنجا به مدرسه رفتم و با بچه‌هایی که از جاهای مختلف دنیا آمده بودند آشنا شدم. فکر می‌کنم مسافرت در کودکی، یا هر سن دیگری، درک و قدردانی ما از زندگی خودمان و دیگران را بیشتر می‌کند. بد نیست اشاره کنم به مستندی به نام کشور وحشی وحشی[۱۳] در مورد کمون‌های سانیاسی که در اورگان آمریکا ساخته شده است. این مستند اخیرا از نت فلیکس پخش شده و بازخورد اصلا مناسبی نداشته است. واقعا حیف است که مستند هیچ اشاره‌ای به باورهای اوشو و مدیتیشن‌های او نکرده است. مطمئنم این مستند افراد بیشتری را متقاعد کرده که سانیاسین یک فرقه[۱۴] است! این فیلم به هیچ عنوان تجربه شخصی من از سانیاسی بودن را بازتاب نمی‌داد، چه به صورت عمومی به عنوان یک شخص و چه به عنوان یک فیلم‌ساز. با وجود اینکه من پدرم را در کودکی از دست دادم، کودکی من شاد و مثبت بود. بزرگ شدن در ولز و در مناطق روستایی فوقالعاده بود. فکر می‌کنم چشم‌انداز و فضایی که ولز در کودکی برای من فراهم کرد بسیار الهام‌بخش بود -آنجا فضای زیادی برای رشد دادن به تخیلم داشتم.

پرانو چطور تصمیم گرفت فیلم‌ساز شود و از چه کسانی در این راه الهام گرفته است:

بیلی-باند: من در اواسط و اواخر نوجوانی شروع کردم به فیلم ساختن در ذهن خودم و بعد وقتی هجده سالم شد به لندن آمدم. در اینجا به عنوان یک منشی مشغول به کار شدم و همزمان در کالج ارتباطات لندن فیلم و ویدیو می‌خواندم. وقتی کالج را ترک کردم در کمپانی‌های پسا-تولید[۱۵] و انیمیشن شغل‌های مختلفی گرفتم و همیشه در کنار این کارها فیلم‌های خودم را می‌ساختم. وقتی شروع کردم حمایت هیچ نهادی را نداشتم -معمولا وقتی رزومه قوی‌ای ندارید گرفتن حمایت مالی کار سختی است، یا حداقل آن موقع این طور بود. به همین خاطر با هر منابعی که می‌توانستم جمع کنم فیلم می‌ساختم. فکر می‌کنم این کار چیزهای زیادی را به من یاد داد و یک جورهایی باعث شد ایده‌های جسورانه‌تری داشته باشم، چون مجبور نبودم به کسی جوابگو باشم. در این دوره شانس این را داشتم که با همکاران فوق‌العاده‌ای کار کنم، از جمله آنیکا سامرسون که هنوز هم فیلم‌برداری کارهایم را انجام می‌دهد. من آدم‌های با استعداد را دور فیلم‌ها جمع می‌کردم و بعد خودم کار تهیه، کارگردانی و تدوین آن‌ها را با هر امکاناتی که در اختیارم بود به عهده می‌گرفتم.

مثلا موزیک ویدیوی House, for Cool Fun با بودجه ۱۶۰ پوند در خرابه‌ای ساخته شد که توانستم کلیدش را گیر بیاورم. اوضاع همین طور ادامه پیدا کرد تا اینکه در جوایز موزیک ویدیوی بریتانیا[۱۶] برنده شدم و همین باعث شد به عنوان یک کارگردان موزیک ویدیو شناخته شوم. به عنوان یک فیلم‌ساز باید واقعا خودانگیخته و پیگیر باشید -برای من همیشه یک نیاز به خلق کردن وجود داشته به همین خاطر یک جورهایی ذاتا این فاکتور را دارم. سختی‌های زیادی وجود دارد اما اگر واقعا بخواهید این کار را انجام دهید، بیخیالش نمی‌شوید. در زندگینامه‌ام نوشته‌ام با «مصرف توئین‌پیکس به عنوان قوت غالب» بزرگ شده‌ام بنابراین لینچ قطعا برای من بسیار الهام‌بخش بوده است -او ساختارهای مرسوم را با ایده‌هایی بسیار خاص و غیرمرسوم پر می‌کند. هیچوقت به نظر نمی‌رسد که او به ایده‌هایش آب بسته باشد -او با اشتیاق وسط ایده‌هایش می‌پرد و این بسیار الهام‌بخش است- باعث می‌‎شوند بخواهم فیلم‌هایی بسازم که از ایده‌هایشان کوتاه نمی‌آیند. یک منبع الهام همیشگی دیگر، که ممکن است با توجه به فیلم‌‎هایم کمی غیرعادی به نظر برسد، داگلاس سیرک است. با مطالعه فیلم‌های او خیلی در مورد فوت و فن فیلم‌سازی یاد گرفته‌ام. او از یک سنت تئاتر اکسپرسیونیستی در آلمان می‌آمد، به همین خاطر میزانسن فیلم‌هایش بیانگر درونیات شخصیت‎‌هایش بودند. این موضوع خیلی با من ارتباط برقرار کرد و رویکرد من نسبت به فیلم‌برداری، نورپردازی، طراحی صحنه و … را تحت تاثیر قرار داد. فکر می‌کنم می‌توانم از چیزهای زیادی الهام بگیرم -یک بار از یک دیوار الهام گرفتم!

پرانو کارگردانی فیلم‌های ژانری را با ساخت فیلم کوتاه خانه باکره‌‎ها[۱۷] در سال ۲۰۰۶ آغاز کرد و سپس در همکاری با جنیفر ایس فیلم‌نامه‌نویس اجاره کوتاه مدت[۱۸] را ساخت. پس از آن، پرانو فیلم آخرالزمانی آدم در مقابل شن و سفر را کارگردانی کرد. فیلم ترسناک بعدی‎‌اش به عنوان نویسنده و کارگردان زننده بود که نگاهی به کودکی و علاقه دیوانه‌وارش به فیلم‌های ترسناک VHS دارد.

 

بیلی-باند: زننده در اوایل دهه ۸۰ و بر پس‌زمینه هیستری اجتماعی حول «ویدیوهای زننده» (Video Nasties)[۱۹] اتفاق می‌افتد. آن موقع تعدادی از فیلم‌های ترسناک از جمله کلبه وحشت و کشتار با اره برقی در تگزاس ممنوع بودند. زننده از تیترهای آن موقع الهام گرفته شده است:«چیزی شیطانی از داخل تلویزیون او را تسخیر کرده» یا «به ذهن بچه‌هایمان تجاوز می‌کند». این تیترها پیش‌بینی می‌کردند که ویدیوهای زننده همه ما را به هیولا تبدیل می‌کنند و من تصمیم گرفتم کمی بیشتر در این موضوع کاوش کنم و به شکلی ظریف آن‌ را هجو کنم. می‌خواستم بعضی از مسائل حول ویدیوهای زننده را ذوب کنم و آن‌ها را در قالب زندگی خانوادگی و از بین رفتن یک خانواده بریزم. من طرفدار پروپاقرص فیلم ترسناک‌های اوایل دهه ۸۰ هم هستم، به خاطر همین یک جورهایی این فیلم یک “نامه عاشقانه به آن دوران” هم بود.

بعد از زننده، بیلی-باند میانبر[۲۰] را ساخت که باعث می‌شود هر بیننده‌ی مردی از اضطراب به خودش بپیچد. فیلمی که برای ساختش از یک پروتز غیرمعمول استفاده شده است.

بیلی-باند: آره، میانبر فیلم کوتاهی است که با شبکه Film4 ساختم و در آن از یک آلت تناسلی پروتزی استفاده کردیم. خوشبختانه شانس این را داشتیم که با یکی از بهترین کارشناس‌‎های جلوه‌‎های ویژه، دن مارتین، کار کنیم (مارتین را با همکاری‌های پرتعدادش با بن ویتلی می‌شناسیم). دن قبلا برای چند فیلم آلت‌‎های تناسلی پروتزی درست کرده بود و ما هم چون بودجه کمی داشتیم نمی‌توانستیم پروتز جدیدی سفارش بدهیم. به خاطر همین دن از قالب یکی از کارهای قبلی‌اش برای ساخت پروتز استفاده کرد. حالا یک آلت تناسلی داشتیم که قرار بود از بدن شخصیت جدا شود تا بتواند لای علف‌‎ها ادرار کند. اما درست وقتی که داشتم برای فیلم‌برداری آماده می‌‎شدم و کلی استرس برنامه چند روز آینده‌‎ام را داشتم، یکی به من گفت وقتی مردها می‌خواهند توی طبیعت بشاشند کل دم و دستگاه‌شان را بیرون می‌‎اندازند، به خاطر همین باید پروتزی که استفاده می‌‎کنیم بیضه هم داشته باشد. این را مردی به من گفت که مشخص بود تجربه خیلی بیشتری در این چیزها از من داشت. مثل دیوانه‌ها شروع به گشتن در گوگل کردم: «مرد در حال شاشیدن بیضه‌ها داخل/بیرون». داخل فروم‌هایی رفتم که در آن‌ها مردها در مورد عادت‌های ادرار کردنشان صحبت می‌‎کردند و آنجا بود که فهمیدم تعداد مردهایی که اینطوری می‌شاشند از آنچه انتظار داشتم خیلی بیشتر است. در حالی‌که از نحوه شاشیدن مردها توی طبیعت وحشت کرده بودم برگشتم پیش دن و او که حسابی خنده‌‎اش گرفته بود به من اطمینان داد که فقط یک آلت تناسلی تنها کارم را راه می‌اندازد و اینکه همه مردها تمام دم و دستگاه‌شان را بیرون نمی‌اندازند. خیلی خنده‌دار بود. شب فیلم‌برداری هم لحظه‌های عجیب و غریب و خنده‌دار کم نداشت که در اکثرشان این پروتز حاضر بود. تجربه باحالی بود، همان طور که دیدن فیلم با تماشاگرانی که برای بار اول آن را می‌بینند باحال است. در بریتانیا می‌توانید فیلم را از طریق All4  ببینید و برای تماشای آن از بقیه جاهای دنیا باید به کانال یوتیوب Channel 4 بروید.

پرانو در حال حاضر روی اولین فیلم بلندش کار می کند:

بیلی-باند: بله -خیلی هیجان‌انگیز است! یک فیلم وحشت روانشناسانه به نام سانسورچی که به همراه کمپانی‌های Film Cymru و Creative England روی آن کار کرده‌ایم و به تازگی BFI هم به جمع پشتیبان‌هایمان اضافه شده است. شبیه به زننده، این فیلم هم در اوایل دهه ۸۰ اتفاق می‌افتد و آن هیستری جمعی حول ویدیوهای زننده در پس‌زمینه این فیلم هم حضور دارد. فیلم در مورد یک سانسورچی به اسم اینید است که سعی می‌کند معمای حول ناپدید شدن خواهرش را حل کند. فیلم به طرز خیلی بامزه‎‌ای مرزهای تار بین واقعیت و داستان را جستجو می‎‌کند. فیلم‌نامه را با همکار نویسنده‌ام آنتونی فلچر نوشته‌ام و تهیه‌کننده‌‎مان هلن جونز از کمپانی Silver Salt Films است. چند نفر تهیه‌کننده اجرایی عالی از جمله اندی استارک (Rook Films)، آنت تیمپسون (Timpson Films) و کیم نیومن هم در تیم ما حضور دارند. اوایل امسال پروژه ما برای فروم Frontieres انتخاب شد و ما برای پیچینگ[۲۱] فیلم به آمستردام و سپس کن رفتیم که خوشبختانه واکنش‌های مثبت زیادی دریافت کردیم. در حال حاضر در مراحل انتهایی آماده‌سازی پروژه هستیم و امیدواریم شروع فیلم‌برداری زیاد دور نباشد.

پروژه هیجان انگیزی است، بعد از این باید منتظر چه کار جدیدی از پرانو بیلی-باند باشیم؟

بیلی-باند: مسلما کار بعدی سانسورچی است اما همزمان پروژه‌های دیگری را هم پیش می‌برم. یک فیلم بلند دیگر به نام رحم دارم که در ژانر بادی هارور-روانشناسانه است و توسعه ایده آن را در برنامه film Cymru Wales ‘Cinematic’ به همراهی انستیتو فیلم بریتانیا انجام دادم و همزمان روی آن هم کار می‌کنم. تعدادی پروژه دیگر هم هستند که در مراحل اولیه‌‎شان هستند و خیلی مشتاقم ببینم چطور شکل می‌‎گیرند. قصد دارم به فیلم ساختن در ژانر دارک ادامه بدهم. فرقی نمی‌کند در تلویزیون باشد یا در سینما یا تریلر باشد یا درام دارک… در نهایت فقط می‌خواهم به ساختن کارهای هیجان‌انگیز، غنی و  جسورانه ادامه دهم و امیدوارم فرصت‌های بیشتری برای انجام این کار نصیبم شود.

امیدواریم همین طور باشد. پرانو بیلی-باند بخشی از یک گروه حمایت از فیلم‌سازان جوان زن در بریتانیا است که اعضای دیگر آن کیت شنتون، کیتی بونهام و اما دارک هستند. بر اساس کارهایی که تا کنون ساخته شده، فکر می‌کنم در ابتدای یک دوره بسیار هیجان‌انگیز برای فیلم‌سازی ژانر در بریتانیا هستیم.

 

پی‌نوشت:

[۱] Prano Bailey-Bond

[۲] Imelda May

[۳] Morchiba

[۴] Dog is dead

[۵]  چنین توصیفی می‌تواند از نورپردازی کم‎نور (Low Key) تا نمایش خشونت و حتی تصاویر ناراحت کننده و خجالت‌آور را شامل شود. -م

[۶] Nasty (2015)

[۷]  این برنامه مجموعه‌ای از فیلم کوتاه‌های ساخته شده در ژانر وحشت را نمایش می‌دهد که همگی توسط فیلم‌سازان زن کارگردانی شده‌اند.

[۸] Man vs Sand (2012)

[۹] Trip (2013)

[۱۰] برای اطلاعات بیشتر درمورد مهاجرت گروهی هیپی‎‌ها به ولز به این لینک سر بزنید:

https://www.walesonline.co.uk/news/wales-news/story-west-wales-hippie-invasion-9065308

[۱۱] پیروان مکتب هندی سانیاسین.

[۱۲] Spirituality

[۱۳] Wild Wild Country (2018)

[۱۴] cult

[۱۵] Post-production

[۱۶] UK Music Video Awards

[۱۷] The House of Virgins (2006)

[۱۸] Short Lease (2010)

[۱۹] برای اطلاعات بیشتر درمورد تاریخچه Video Nastyها و برخی از آثار این دوره به لینک زیر سر بزنید:

https://www.bfi.org.uk/sight-and-sound/features/history-british-video-nasties

[۲۰] Shortcut (2016)

[۲۱] Pitching

 

تاریخ انتشار: اردیبهشت ۱۵, ۱۴۰۱
لینک کوتاه:
https://filmpan.ir/?p=4723