فیلم پن: مدیوم؛ ساخته بانجونگ پیسانتاناکون

مدیوم؛ ساخته بانجونگ پیسانتاناکون

 

سفری به تاریخ یک ژانر

یاشار کریمی

 

در این چند سال اخیر مهم‌­ترین فیلم‌­های وحشتی که در محافل سینمایی از آن‌­ها سخن به میان آمده است، فیلم‌­هایی بوده‌­ که نه شعار نوگرایی را دنبال می‌­کنند و نه به دنبال تقلید از کلیشه­‌های هالیوودی‌اند. برگ برنده این نوع فیلم‌ها گذرشان به تاریخ ژانر وحشت از دریچه‌­ای جدید تلقی می­‌شود که منوط به شناخت درست خالقانش از این ژانر است. مدیوم[۱] جدیدترین نمونه و یکی از معدود نمونه‌­های شرق آسیایی این دسته فیلم‌هاست. مثل بسیاری از فیلم‌های ژانر وحشت، مدیوم نیز با یک سفر یا رفتن به مکانی جدید آغاز می‌شود. این بار گروهی مستندساز به تایلند سفر کرده و در حال ساخت مستندی درباره فرقه شمنیسم با تمرکز بر شخصیت زنی به نام نیم ‌هستند. نیم بر این باور است که خدای «بایان» زنان خانواده آن‌ها را به شکل مورثی تسخیر کرده است و آنان باید جواب ندای او را با تبدیل شدن به الهه شمن بدهند. به زعم وی زنانی که به «بایان» پشت کرده‌اند (مثل خواهرش، نوی، که به مسیحیت گرویده است) به نفرین او دچار شده و عواقب بدی در انتظار آن‌ها خواهد بود. گروه مستندساز با نگاهی به خانواده نوی و بلا‌هایی که سر آن‌ها آمده، فرضیه نیم را جذاب دانسته و با این باور مینک تنها فرزند نویی را دنبال می‌کند. با تمرکز مستندسازان بر داستان مینک، فیلم مدیوم مخاطب را وارد یکی از وحشتناک‌ترین هزارتو‌های سینمای جهان در دهه‌های اخیر می‌کند. در این هزارتو مخاطب نه تنها با انواع ساب ژانر‌های سینمای وحشت مواجه شده بلکه لحظاتی مهم در تاریخ این ژانر سینمایی برایش بازسازی می‌شود. از فیلم هولوکاست آدمخواری ساخته روجرو دئوداتو گرفته تا جن گیر ویلیام فردکین، طالح نحس ریچارد دانر تا فیلم‌های وحشت ژاپنی مثل آزمون بازیگری، حلقه و نفرین و در نهایت فیلم شیون ساخته نا هونگ-جین یکی از مستعد‌ترین فیلم‌ساز‌های کره جنوبی که تهیه‌کننده و نویسنده مدیوم نیز است.

نقش پررنگ  نا هونگ-جین در نوشتن فیلم‌نامه آنقدر به چشم می‌آید که اولین فیلمی که با مدیوم مقایسه می‌شود، شیون آخرین ساخته تحسین شده خود اوست. او فیلم‌نامه مدیوم را به کارگردانی تایلندی به نام بانجونگ پیسانتاناکون [۲] که خود فیلم مهم شاتر را پیش‌تر ساخته و به شهرت جهانی رسید، سپرد. بسیاری از صحنه‌های فیلم از جمله اولین نشانه‌های تسخیر روح ‌مینک توسط شیطان و صحنه‌های جن‌گیری با تمرکز بر جزئیات و ویژگی‌های آیینی با فیلم شیون شباهت دارد. مهم‌ترین تفاوت مدیوم با فیلم شیون روایت فیلم است. در اینجا کارگردان بر خلاف شیون نه از درون خود خانواده بلکه همراه با گروه فیلم‌ساز‌های از بیرون اتفاقات نیم و رابطه‌اش با خانواده‌اش را دنبال می‌کند.

ساختار اصلی فیلم مدیوم را تصاویر مستندگونه شامل دوربین‌های فیلم‌برداری که مستندساز‌ان در خانه مینک قرار داده‌­اند، شکل می‌دهند. در یکی از نفس‌­گیرترین قسمت‌های فیلم گروه فیلم‌سازی از طریق دوربین‌های حفاظتی تصاویری از مینک در خانه ضبط می‌کنند. در ظاهر امر، پیسانتاناکون کارگردان از شیوه مرسوم فیلم‌های مستقل وحشت آمریکایی به سبک و سیاق پروژه جادوگر بلر و یا سری فیلم فعالیت فراطبیعی استفاده کرده است، اما در مدیوم مخاطب با صحنه‌هایی مواجه خواهد شد که کمتر در فیلم‌های آمریکایی دیده می‌شود. خشونت زننده و وحشت در تصاویر ضبط شده دوربین‌های مدار بسته، فیلم را به یک نمونه خاص از سینمای وحشت شرق آسیا بدل می‌سازد.

نحوه استفاده پیسانتاناکون کارگردان و نا هونگ-جین فیلم‌نامه‌نویس از جغرافیا و آیین شمن نیز در دیده شدن فیلم در سرتاسر جهان و همینطور ملموس بودن نوع وحشت کمک کرده است. فیلم علاوه بر تاکید بر برخی جزئیات اختصاصی جغرافیایی مثل آب و هوای استوایی، از نشانه‌های فیلم‌های وحشت در کشور‌های دیگر نیز بهره جسته، آیین‌های مذهبی و سنتی در حد معقول به کار می‌گیرد و به خوبی فیلم را مابین یک فیلم وحشت شرق آسیایی و یک فیلم وحشت آمریکایی نگاه می‌دارد.

مدیوم با وجود اشارات مستقیم و غیرمستقیم به انواع فیلم‌های مشهور وحشت تاریخ سینما، اتفاقی جدید در روایت در سینمای وحشت چند دهه اخیر ارائه می‌دهد. در صحنه‌ای از فیلم زمانی‌که فیلم‌بردار‌های مستند در حال فرار از آدم‌های تسخیر شده توسط شیطان‌اند، یکی از آن‌ها به زمین می‌خورد، دوربین روی زمین افتاده تصاویر هولناکی را ضبط می‌کند، دوربین پس از چند دقیقه حرکت می‌کند از روی زمین بلند می‌شود و در دستان آدم تسخیر شده، قربانی وی که زخمی است و از وحشت فریاد می‌زند را به تصویر می‌کشد. تا پیش از این صحنه ما در تاریخ سینما به خصوص در فیلم‌های اسلشر تصاویر قربانی را به یاد داریم که رو به دوربین پیش از سلاخی شدن وحشت‌زده جیغ می‌کشند. در این نوع فیلم‌ها دوربین در نمای نقطه دید قاتل به قربانی‌اش می‌نگرد. در مدیوم به واسطه پیش درآمد فیلم و تاکید فیلم‌ساز بر واقع‌گرایی فیلمش، زمانی‌که دوربین به دست یک «تسخیر شده» می‌افتد، فیلم به اوج خلق موقعیت‌های ترسناک می‌رسد. متصور شوید در نقطه اوج فیلم جن‌گیر ساخته ویلیام فردکین، دوربین به دست دختر تسخیر شده بیفتد و برای لحظاتی او قربانیانش را به تصویر کشد. باید این نکته را اضافه کرد که در فیلم مدیوم بر خلاف سایر فیلم‌های جن‌گیری، آدمیان تسخیر شده به آدمخواری روی می‌آورند.

مدیوم با وجود داشتن ساختاری مستندگونه و واقع‌گرایانه در عین حال تصاویر و لحظاتی انتزاعی و سورئال کابوس‌واری برای تاریخ سینمای وحشت شرق آسیا به یادگار می‌­گذارد. ساختار مستندگونه فیلم باعث شده تا لحظاتی مخاطب به واسطه ندیدن (به دلیل حضور نداشتن دوربین و فیلم‌بردار در آن لحظه) و همینطور به خاطر دیدن برخی از صحنه‌ها (از جمله صحنه آدمخواری و جن‌گیری) از ترس به خود بلرزد. نحوه اجرای بازیگران فیلم، از بازیگر تازه کار ناریلا گولمونکالپک در نقش مینک گرفته تا ساوانی اوتاما در نقش نیم نیز در واقع‌گرایی و باورپذیری فیلم نقش بسزایی داشته است.

فیلم مدیوم جدید‌ترین تجربه بانجونگ پیسانتاناکون و  نا هونگ-جین دریچه‌ای جدید برای تماشا و واکاوی فیلم‌های ژانر وحشت است. فیلم با تلفیق متعادل چند ساب ژانر، به دور از محافظه‌کاری‌های مرسوم، به دور از وحشت‌های گول زننده و کلیشه‌ای هالیوود، نکوداشتی برای فیلم‌های مهم وحشت و دوران طلایی این ژانر تلقی می‌شود.

 

پی‌نوشت:

[۱] The Medium

[۲] Banjong Pisanthanakun

 

***

 

هرگز وابسته به سنت‌ها نبودم

گفتگو با بانجونگ پیسانتاناکون

ترجمه مرتضی سیاح

 

آرپیواک سوپاتراوانیت: چگونه به ایده‌ی ساخت فیلم مدیوم رسیدید؟

بانجونگ پیسانتاناکون: شش سال پیش زمانی‌که در بخش سینما دایورسِ مرکز فرهنگ و هنر بانکوک (BACC)[۱] فعالیت می‌کردم، از نا هونگ-جین دعوت کردم تا در شب اکران فیلم تعقیب کننده[۲] حضور داشته باشد. انتظار نداشتم که او قبول کند، اما دعوتم را پذیرفت. هیجان‌زده بودم و در آن شب با او به گفتگو در مورد فیلم‌ها نشستم.

چند سال بعد برای ارائه‌ای با موضوع مطالعات فیلم به سئول سفر کردم و او دوباره دعوتم را برای گفتگو پذیرفت. در این دیدار او از من خواست که برای ساخت فیلمی با او همکاری کنم.

ابتدا مدیوم به‌عنوان فیلمی کره‌ای در مورد جادوگری در کره به نگارش درآمد. اما هونگ-جین فکر کرد که این نسخه‌ای کپی شده از شیون خواهد بود (فیلمی که هونگ-جین در مورد تسخیر شیطانی و باورهای شمنی در کره ساخت). به همین دلیل تصمیمش را تغییر داد و تصمیم گرفت فیلم در مورد شمنیسم و جادوگری در منطقه‌ای دورافتاده و غریب‌تر روایت شود، مثلا مکانی در اندونزی یا تایلند.

سوپاتراوانیت: با این حال تشابهاتی بین این دوفیلم وجود دارد و فکر می‌کنید تماشاگران متوجه این شباهت‌ها می‌شوند؟

پیسانتاناکون: این ذهنیت را نداشتم که نسخه‌ای دیگر از شیون بسازم. آنچه در نظر داشتم فیلمی اسرارآمیز با اتمسفری پریشان‌کننده بود که داستان آن در استان لویی در منطقه‌ی ایسانِ تایلند روایت می‌شود.

این دو فیلم از جهاتی دارای نقاط مشترک هستند. هر دو دارای قصه‌ای موهوم و مرموز هستند که در پس‌زمینه‌ای روستایی در حومه شهر تحت محاصره کوه‌ها و درختان، روایت می‌شود. اما فیلم‌برداری و نوع پرداخت چنین قصه‌ای وجه تمایز فیلم مدیوم است، چیزی که آن‌ را بیشتر به اثری تخیلی نزدیک می‌کند. با این وجود، از تکنیکی در ساخت فیلم بهره بردیم که هرچه بیشتر به حسی از واقع‌گرایی در روایت برسیم. گروهی مستندساز برای ساخت فیلمی مستند و ضبط زندگی واقعی یک شمن وارد این شهر کوچک می‌شوند، اما حوادث و اتفاقات آن‌طور که انتظار می‌رود پیش نمی‌روند.

سوپاتراوانیت: می‌توان گفت گونه‌ای از فاند فوتیج را در نظر داشتید؟

پیسانتاناکون: بله، می‌توان اینگونه گفت، اما کل فیلم را صرفا تلاشی در این راستا نمی‌دانم. تلاش بر این بود که از تکنیک مجزایی برای ساخت فیلم استفاده شود و این چیزی است که فیلم را سرگرم‌کننده می‌کند.

می‌خواستم تا جایی که امکان دارد اتفاقات و پیش‌آمدهای فیلم واقعی به نظر برسند و در این راستا از هر امکانی که به کمکم می‌آمد استفاده کردم.

سوپاتراوانیت: این الزام را در خود احساس نمی‌کردید که دوباره به سینمای وحشت بازگردید، آن هم بعد از ساخت چند فیلم خارج از قالب ژانر؟

پیسانتاناکون: اعتراف می‌کنم که تجربه‌ام از ساخت چنین فیلمی با استرس و تنش زیادی همراه بود که بخش عمده‌ی آن مربوط به همکاری با شخصی بود که احترام زیادی برایش قائل‌ هستم. کار کردن با نا هونگ-جین هم هیجان‌انگیز و هم از طرفی با نگرانی همراه بود.

در زمان ساخت فیلم بیننده را در نظر نداشتم. می‌خواستم سربلند از این پروژه بیرون بیایم تا احساس افتخار در خودم و هونگجین به وجود بیاید. در روند ساخت فیلم او مدام مراقب بود تا من حس خوبی نسبت به فیلم داشته باشم و مدام مرا برای آزمودن تجربه‌های جدید تشویق می‌کرد.

سوپاتراوانیت: چه چیزهای دیگری از او آموختید؟

پیسانتاناکون: چیزهای زیادی، او هر چه که برای تمام کردن چنین فیلمی ضروری بود به من آموخت. او ماهرانه در پرداخت تمام جزئیات کمکم می‌کرد، چه در مورد نورپردازی و یا ژست و حالت شخصیت‌ها. او همیشه ما را تشویق می‌کرد تا تمام امکان‌ها را برای بهتر کردن یک صحنه بیازماییم. باید اعتراف کنم که هیچگاه در زندگی‌ام تا این اندازه جامع و دقیق عمل نکرده‌ام.

یادم می‌آید که او ایمیلی برایم فرستاد که شامل قواعد و قوانینی برای ساخت فیلم بود، سه فایل مجزا در مورد ساختار کلی فیلم، فاکتورهای ایجادکننده ترس و دیگری در مورد فلسفه و مفاهیم فرامتنیِ فیلم. یکی از منحصربهفردترین و سخت‌ترین تجربیاتم حین کار کردن با او، همین زمان بود، یعنی زمانی که او نمی‌تواست کنار ما سر صحنه حضور داشته باشد و ما تمام کارها را از طریق اپلیکیشن زوم انجام می‌دادیم.

سوپاتراوانیت: از زمان ساخت فیلم شاتر، شما همیشه با بازیگران مشهور کار کرده‌اید. اما در فیلم مدیوم بازیگران چهره و خیلی معروفی حضور ندارند و خیلی از آن‌ها چهره‌های ناشناخته و بی‌تجربه‌ای هستند.

پیسانتاناکون: این فیلم به حوادثی می‌پردازد که برای گروهی از روستاییان در ایسان اتفاق می‌افتد، بنابراین آماتور بودن بازیگران خود تعلیقی در مسیر باورپذیر بودن اتفاقات ایجاد می‌کند.

ساخت مدیوم این اجازه را به من داد تا به تجربه‌ای جدید دست یابم و آن اینکه چگونه گروهی از بازیگران را که در دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ زندگی خود هستند هدایت کنم تا همانند افراد محلی به نظر برسند. تلاش آن‌ها در به نمایش گذاشتن و ترسیم کاراکتر موردنظر مرا حیرت‌زده می‌کرد. فیلم‌های بزرگ لزوما به چهره‌های سرشناس با صورت‌های زیبا نیازی ندارند.

سوپاتراوانیت: امری که در هسته‌ی فیلم‌های وحشت تایلندی وجود دارد چیست؟

پیسانتاناکون: در واقع هیچ‌گاه مولفه‌هایی را که مشخص‌کننده یک فیلم ترسناک تایلندی هستند مدنظر نداشته‌ام. اما فکر می‌کنم باورهای ریشه‌دار و قدیمی در مورد وجود ارواح و شیاطین آن چیزی بود که نظر ما را برای ساخت این فیلم جلب کرد. از طرفی در تایلند روایت‌ها و قصه‌های زیادی با درون‌مایه‌های وحشتناک برای گفتن و تبدیل به اثر شدن وجود دارد.

معتقدم که از زمان موفقیت فیلم شاتر، فیلم‌های وحشت تایلندی در حال دستیابی به جایگاه اصلی خود هستند، جایگاهی که فیلم‌های کره‌ای و ژاپنی از آن برخوردارند. این سه کشور خالق دختر خانم کینه‌توز با صورتی سفید هستند که روی زمین می‌خزد و چهاردست و پا به شما نزدیک می‌شود، مخلوقی که معروفیتش باعث شد هالیوود هم نسخه‌های متعددی از آن را بسازد.

سوپاتراوانیت: جامپ‌اسکرهای دلهره‌آور در فیلم‌های قبلی شما نقش پررنگی داشتند، آیا در فیلم مدیوم هم شاهد چنین جامپ‌اسکرهایی خواهیم بود؟

پیسانتاناکون: خیلی کم، شاید یک مورد. المان‌های برانگیزاننده ترس به‌شکلی غیرملموس در روایت فیلم گنجانده شده‌اند. وقتی دوباره به ساخت فیلم با مضمون اشباح روی آوردم، می‌خواستم راه‌های جدیدتری را امتحان کنم.

از طرفی فکر می‌کنم استفاده از تکنیک‌هایی مانند جامپ‌اسکر در سینمای مدرن منسوخ شده‌اند. جامپ‌اسکر این تکنیک‌ها را ارتقا داد و قبل از شاتر تعداد فیلم‌هایی که این روش در آن‌ها استفاده می‌شد انگشت‌شمار بودند، با این حال روز به روز محبوبیت آن نزد فیلم‌سازان بیشتر شد، اما اکنون دیگر آن جذابیت ابتدایی خود را از دست داده است.

وقت آن است راه‌های جدیدتری را امتحان کنیم. ایجاد اتمسفری دلهره‌آور از طریق هنر تصویرپردازی و خلق المان‌های ترس از خلال پیشبرد روایت بسیار چالش‌برانگیزتر از ایجاد شوکی ناگهانی با استفاده از جامپ‌اسکر است.

سوپاتراوانیت: بیشتر در مورد خلق این فضاها و لحظات ترسناک در فیلم‌تان به ما بگویید.

پیسانتاناکون: ما تنش مدنظرمان را با استفاده از مولفه‌های درام پرداخت کردیم. می‌خواستیم داستان زن جوانی را بازگو کنیم که کم‌کم رفتارش مرموزتر می‌شود، آن‌ هم به دلیل عاملی غیرقابل توضیح و این عامل ناشناخته است که روح تازه‌ای به فیلم می‌دمد.

انتظار نداشته باشید ارواح از جهانی دیگر برگردند و شما را تسخیر کنند. تمام ماجرا در مورد این دختر جوان است که وجودش را استحاله‌ای هولناک فرا می‌گیرد.

سوپاتراوانیت: مسیر خود را از شروع فیلم‌سازی و زمان انتشار فیلم شاتر تا به امروز که جدیدترین فیلم‌تان در شرف نمایش است چگونه ارزیابی می‌کنید و احساس شما در این باره چیست؟

پیسانتاناکون: کاری که انجام می‌دهم همیشه مرا هیجان‌زده می‌کند، به این دلیل که هرگز وابسته به سنت‌ها نبودم. خیلی خوش‌شانس بوده‌ام که فرصت‌های بی‌شماری برایم پیش آمد تا بتوانم کاری که خودم مدنظر داشتم انجام دهم، نه آن چیزی که مدنظر بازار است. علاوه‌براین نمی‌خواهم از این واقعیت چشم پوشی کنم که فیلم‌هایم با استقبال بین‌المللی خوبی مواجه شده‌اند و این همان چیزی است که اشتیاق مرا برای ادامه کار دوچندان می‌کند.

تا کنون حدود هفت یا هشت فیلم ساخته‌ام و برای ساخت آخرین فیلم بسیار خوش شانس بودم که توانستم با آدم صاحب سبکی همچون هونگ-جین همکاری کنم. در حال حاضر بسیار بیشتر از گذشته نظر و فکر مخاطبان در مورد کارهایم ارجح است، زیرا نسبت به گذشته تبدیل به فرد تجربه‌گرا و ماجراجوتری شده‌ام.

در انتهای هر روز کاری، باید این نکته را به خودم گوشزد کنم که قرار نیست همه از کاری که من انجام می‌دهم خوش‌شان بیاید، اما تا زمانی‌که خودم از کاری که می‌کنم راضی هستم، احساس خوبی خواهم داشت.

 

پی‌نوشت:

[۱] BACC (Bangkok Art and Culture Centre)

[۲] The chaser