فریت کاراهان فیلمساز جوان و مستعد ترکیهای، در جدیدترین ساختهی خود به سراغ معضل مهمی به نام «بروکراسی» در سیستم آموزشی مدارس رفته است. در تعریف سنتی که مارکس وِبِر از «بروکراسی» ارائه داده است: قدرت، امکان تحمیل اراده انسان بر رفتار اشخاص دیگر است. البته نه قدرت به مفهوم عام و کلی بلکه نوع خاصی از روابط ناشی از قدرت که سلطه و استیلا خوانده میشود. به این صورت که در آن مدیر یا رئیس به عنوان مقام بالاتر اراده خود را بر دیگران تحمیل میکند و اطاعت بی چون و چرا از دستورها، وظیفهی زیردستان است. ورود این شکل از قدرت و سلطه قانونی در سیستمهای آموزشی همچون یک سم مهلک عمل میکند؛ چرا که هرجا آموزش صورتی یکپارچه، کلیشهای و دستوری پیدا کند؛ نتیجهای جز رکود، سرکوب، جلوگیری از بروز خلاقیتها و به طور کلی به هدر رفتن سرمایه انسانی نخواهد داشت.
فریت کاراهان که خود تجربهی زیست مشابه در چنین سیستم آموزشی و شرایط سلطهگرانه را داشته است با نگاهی دغدغهمند به سراغ این معضل رفته است. به گفتهی خود کاراهان نوشتن فیلمنامهی حافظ برادر[۱] به دلیل حساسیت و وسواسی که در پرداخت آن وجود داشته است نزدیک به هفت سال به طول میانجامد. نتیجهی این حساسیت و بارها بازنویسی، یک فیلمنامهی بینقص و درخشان است که هر چند در نگاه اول از روایتی ساده برخوردار است؛ اما فرم و ساختاری چندلایه دارد که با ظرافت و دقت هرچه تمام نویسندگانش، کالبدشکافی و واکاوی میشود تا به عمق فاجعهی داستان نفوذ کند.
یوسف یازده ساله (با بازی سمت ییلدیز) شخصیت اصلی و پروتاگونیست داستان فیلم حافظ برادر است. دانش آموزی کُرد که در یک مدرسه شبانهروزی در منطقهای دورافتاده در آناتولی شرقی ترکیه مشغول به تحصیل است. تمامی وقایع فیلم از منظر یوسف روایت میشود و به نوعی مخاطب توسط دوربین تعقیبگر فیلمساز، با قهرمان داستان همراه میشود. فیلم با دوربین روی دست و نمایی کلوزآپ از پشت سَر یوسف در حال طی شدن در راهرویی که منتهی به حمام میشود، آغاز میگردد. در حمام بین دانشآموزان برسر مسالهای کوچک، اختلاف و درگیری شکل میگیرد و مسئول حمام برای تنبیه دانشآموزان تخطیگر از قوانین، آنها را به حمام با آب سرد وا میدارد. مهمت یکی از دانشآموزانی است که تنبیه میشود و در صبح روز بعد امکان برخواستن از جای خود را ندارد و حالش رو به وخامت میرود. اکنون یوسف دوست نزدیک مهمت در نقش یک پروتاگونیست برای نجات او باید تمام تلاش خود را به کار گیرد.
فیلم در همان سکانس ابتدایی از شرایط سخت گیرانهی مدرسه شبانهروزی پردهبرداری میکند و تنبیه را مقدمهای برای شکلگیری پیرنگ اصلی داستان و بسط و گسترش آن در روایت انتخاب میکند. کُنشی که در خود تمام وقایع و واکنشهای بعدی داستان را بسترسازی میکند.
در لحظه به لحظهی فیلم بیننده با دوربینی که همراه سوژه است، شاهد بدرفتاری و تنبیههای روانی و فیزیکی دانشآموزان توسط معلمان است. از تراشیدن بدفرم موهای بلند دانشآموزان به شکلی تحقیرآمیز، جریمه محدودیت وعده غذایی به دلیل برداشتن نان اضافی یا سیلیهای متوالی که بر صورت دانشآموزان به دلیل نقض قانونی چون منع استعمال سیگار فرود میآید تا سیلی نابهجایی که مدیر مدرسه بر صورت دانشآموز بیگناه مبنی بر شکستن ناخواستهی شیشهی پنجره میزند. در تمامی این صحنههای غمانگیز به استثنای یک صحنه، فاصلهی ارتباطی-احساسی چشمگیری بین کادر مدرسه و دانشآموزان وجود دارد. تنها در صحنهی سیلی زدن مدیر بر گوش دانشآموز بیگناه است که برای لحظهای کوتاه، چهرهی ناظم که نظارهگر این تنبیه بیمورد است درهم میرود. گویا با دانشآموز همذاتپنداری میکند و به یاد سیلیهای بیموردی که در زندگیش خورده است میافتد!!!
کاراهان برای القای بیشتر حس سردی روابط بین کادر مدرسه و دانشآموزان، همچنین نمایش شرایط دشوار تحصیلی در این مدرسه شبانهروزی، مشخصا از فضای برفی روزهای سرد زمستانی آناتولی بهره میبرد و به نوعی تصویر مدرسهی محصور در برف و بوران را استعارهای از شرایط زیستی دانشآموزان در این سیستم آموزشی معرفی میکند. شرایطی که امکان خروج از آن وجود ندارد؛ به مَثابه سیستم سلطهگری که همه اعم از دانشآموزان و معلمان، حتی مدیر و ناظم مدرسه، درگیر و قربانی آن هستند. این مساله به آرامی در روندی که روایت داستان طی میکند کاملا مشخص و برجسته میشود. به طور مثال در سکانسی که ناظم سعی در خروج مهمت از مدرسه و رساندن او به بیمارستان دارد اما ماشین در انبوه برفی که زمینگیر شده است؛ از حرکت باز میماند. یا در صحنهای که مدیر مدرسه به دلیل فرسوده بودن لاستیکهای ماشینش نمیتواند در این شرایط جوی از مدرسه خارج شود. حتی تبعیدی بودن مدیر مدرسه در این منطقهی دورافتاده با شرایط جوی نامساعد، صحه بر حبس او در این نظام سرکوبگر میگذارد.
سیستم مدیریتی مدرسه و قوانین بروکراسیاش در نگاه اولیه بسیار قانونمند و منضبط نمایش داده میشود؛ اما هرچه داستان پیش میرود و دلیل وخامت حال مهمت گرهگشایی میشود، متوجه تخطی و قانونشکنی تمامی افراد در این سیستم هستیم؛ با این تفاوت که فقط دانشآموزان در برابر این تخطیگری، مجازات میشوند. با وخیم شدن حال مهمت و نبودن امکانات برای درمان یا انتقال او به بیمارستان، نقش افراد در این نقض قوانین یک به یک روشن میشود. از مدیری که سرویس مدرسه را برای انجام کار شخصیاش به ماموریت فرستاده است، ناظمی که نسبت به امکانات درمانگاه غافل بوده است، معلم شیفت شبی که خروج نابهنگام دانشآموزان از جمله مهمت را نادیده گرفته است تا مسئول شوفاژخانه که تعمیر سیستم گرمایشی مدرسه را به تعویق انداخته است و در ازای پنهانی دوش گرفتن دانشآموزان در موتورخانه، پاکت سیگار به عنوان رشوه دریافت میکند. درواقع به نوعی تمامی اعضای این مدرسه در انجام وظایف و مسئولیتهای خود دچار لغزش شدهاند. کاراهان این لغزش را در لحظههای کمیکی که با لیز خوردن افراد در بدو ورود به اتاق بهداری مدرسه اتفاق میافتاد؛ به شکل استعاری به سُخره میگیرد.
یوسف به عنوان پروتاگونیست داستان که از لحظه ابتدایی فیلم تا لحظه پایانی درحال تلاش برای بهبودی و نجات دوستش از شرایط موجود است، تنها کسی است که از حقیقت ماجرا اطلاع دارد؛ اما به دلیل ترس از این سیستم سرکوبگرانهی حاکم در مدرسه شبانه روزی، سکوت اختیار کرده است. چرا که هیچ پل ارتباطی-عاطفی بین معلمان و دانشآموزان وجود ندارد! در پرده پایانی فیلم، شاهد گرهگشایی غیرقابل پیشبینی از حادثه پیش آمده هستیم و در اینجا بیننده به عمق دردناک داستانی که کاراهان با ظرافت هر چه تمام با ساختاری چند لایه روایت کرده است واقف میشود. به ناگاه، تمامی نگاه بُهتآمیز کادر مدرسه و بیننده به سمت یوسف دوخته میشود. هرچند در نمای پایانی فیلم با ردی از ماشین تراش بر سر یوسف به شکل یک تنبیه ناهنجار در حمام و نگاه سوالبرانگیز او به دوربین و مخاطب روبهرو هستیم (شکستن دیوار چهارم)؛ اما از قهرمان بودن یوسف در نگاه مخاطب، ذرهای کاسته نمیشود.
فریت کاراهان با رویکرد نئورئالیستی که در ساختار دیداری حافظ برادر دارد از جمله وفاداری به واقعیت و نمایش تلخی و سیاهیها، یک رویکرد انتقادی نیز در پیش میگیرد. سبک مستندگونه و دوربین روی دست فیلم، بهرهگیری از فضای ساده روستایی و بکارگیری کودکان غیرحرفهای به عنوان نقش اول و قهرمان داستان، به نوعی برای ما ایرانیان یادآور مولفههای سینمای عباس کیارستمی است. فیلم در سال گذشته توانست موفق به کسب جوایز متعددی از جمله فیپرشی در بخش پانوراما جشنواره برلین، بهترین فیلمنامه کُردی از جشنواره فیلم دوهوک، بهترین فیلمنامه جشنواره جهانی فجر و بهترین فیلم بینالملل از جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان شود.
پینوشت:
[۱] )Okul Tirasi (2021