فیلم پن: اعترافات فمینیستی که پ+ورن می­‌بیند

اعترافات فمینیستی که پ+ورن می­‌بیند

 

دغدغه‌­های پیرامون هرزه‌­نگاری (پ+ورنوگرافی) یکی از نگرانی‌­های اصلی فمینیست‌­ها بوده و هست؛ اخیرا در مستند داستان غیرعشقی[۱]، به این موضوع پرداخته شده‌است؛ بانی کلین[۲] این مستند را برای جشنواره­‌ی فیلم کانادا تولید نموده و توانسته در سراسر آمریکای شمالی توجهات زیادی را به خود معطوف نماید. تمرکز این مستند بر انواع تصاویر مستهجنی است که طی اقداماتی سادیستی و خشونت­‌آمیز علیه زنان تهیه شده و باعث برانگیختن خشم بینندگان زن و مرد می‌­شود.

با این حال، در نقد فیلم، نویسندگان فمینیست در مورد سودمندی تئوری مفهومیِ فیلم داستان غیرعشقی، مسائل مهمی که «در ساختار فیلم غایبند» را مطرح کردند. آنطور که بی. رابی ریچ[۳] در روزنامه‌­ی ویلج وویس خاطر نشان کرده، کمپین ضد هرزه‌­نگاری، مانند آنچه مورد حمله قرار می‌­دهد، موجب بد پنداریِ تمایلات جنسی شده و مانع توسعه‌­ی «گفتمان‌­های موثر پیرامون مسائل جنسی شده… مردم می‌­توانند برای ارضای کنجکاوی­‌های جنسی، به جای روی آوردن به پ+ورنوگرافی، در این گونه گفتمان‌­ها شرکت کنند». حالا لسلی استرن[۴]، در مجله‌­ی سینمایی بریتانیاییِ اسکرین، یک تحلیل سیاسی طولانی و پرجزئیات، از نقش کمپین ضد هرزه‌­نگاری در جنبش فمینیسم ارائه کرده است. او متوجه فهم ضدونقیض و ناقص قوانین ضدزن شده، و به این نتیجه می‌­رسد که این کمپین مانع ایجاد لذت جنسی که ممکن است زنان از دیدن چنین فیلم‌­هایی بدست آورند شده. استدلال استرن بسیار پیچیده‌­تر از آن است که بتوان در این مقاله به آن پرداخت. اما یکی از عناصر مهم آن، لزوم توجه به تمایز بین رابطه­ جنسی و خشونت است؛ در بسیاری از مقالات ضد هرزه‌­نگاری این موضوع نادیده گرفته شده. استرن هم مانند ریچ، دنبال ارائه­‌ی تحلیلی مشخص از تاثیر پ+ورنوگرافی و محتوای اروتیک بر زنان و مردان است.

بدیهی است که تحلیل پ+ورنوگرافی به معنای تایید آن نیست. اما حضور گسترده آن در جامعه معاصر، به شدت نیازمند گسترش درک اجتماعی است. در مقاله­‌ی پیش­رو، اسکات مک‌­دونالد روایتی شخصی و بسیار صریح ارائه کرده. بدون شک این مقاله برای برخی مخاطبان شوکه کننده است؛ همانطور که نگارشش برای مک­‌دونالد سخت بوده.

 

اعترافات فمینیستی که پ+ورن می‌­بیند

حالا فرصت مناسبی برای بحث در مورد جامعه­‌ی مردان فمینیست است؛ فرصتی که امکان تحلیل دلیل علاقه‌­ی آن‌ها به محتوای پ+ورن را فراهم آورده؛ (بحث ما در مورد مردان پرهیزکاری که استثنا بوده و چنین علاقه‌­ای ندارند نیست). می‌­خواهیم دلیل تاثیرگذاری و محبوبیت کتاب‌­ها و مجلات مستهجن را بدانیم، متوجه شویم چگونه علایقی که در کودکی شکل گرفته­‌اند مردان را به این سمت می­‌راند، و ببینیم چطور می‌­توان این تمایلات را تغییر داد. کاش فیلم داستان غیرعشقی، به جای تاکید دائم بر شخصیت استثنایی (خود لیندال، سوز رندال و…) اطلاعاتی در مورد مشتریان معمولی ارائه می‌­کرد. و اعضای کمپین ضد هرزه‌­نگاری می­‌توانند دست به اقداماتی بزنند که از راهپیمایی حضوری جلوی درب مراکز فروش و ارائه­‌ی پ+ورن موثرتر است.

بی.رابی ریچ، «ضد هرزه‌­نگاری: مساله‌­ای سهل، جهانی سخت.» ویلج وویس، ۲۰ جولای ۱۹۸۲٫

پپه لو پیو[۵]، تمام چیزی بود که دلم می­‌خواست باشم. اعتمادبه‌نفسی بالا داشت و همواره از خود مطمئن بود؛ هرگز به اینکه شاید مشکلی داشته باشد فکر هم نمی‌­کرد. من همیشه حس می­‌کردم دخترها از برخی قسمت­‌های ظاهرم خوش‌شان نمی‌­آید، ولی پپه کاملا برعکس فکر می‌­کرد.

چاک جونز در گفتگو با جو ادامسون، نیویورک، ۱۹۸۰

 

مدت‌ها در مورد پ+ورنوگرافی دچار تردید و دوگانگی بودم. گاهی مخاطبش بوده و گاهی نبوده‌­ام. از سنین نوجوانی در معرض محتوای پ+ورن قرار داشته‌­ام و هرچند کمی شرم­‌آور است ولی بابت وجودشان خوشحال بوده‌­ام؛ و مانند بسیاری از مردان، از محتوای پ+ورن، خصوصا انواع استاندارد و معمولیِ آن، حمایت کرده‌­ام.(۱) (من اصلا در مورد بازار پ‌+ورن کودکان، که به گفته­‌ی نشریات بازاری رو به رشد است، چیزی نمی‌­دانستم: هرگز هیچ بچه‌­ای در فیلم‌­های پ+ورن یا سینماهایی که چنین فیلم‌­هایی نمایش می‌­دهند ندیده‌­ام؛ و با اینکه در مورد شکنجه‌­ی بازیگران زن این فیلم‌ها چیزهای زیادی شنیده بودم، یادم نمی‌­آید در خود فیلم‌­ها به چنین چیزی برخورده باشم؛ مگر در فیلم مستند و جنجالیِ داستان غیرعشقی، اثر بانی کلین، که در مورد ذات حقیقی و تاثیر فیلم‌­های پ+ورن ساخته شده است.) از سوی دیگر، مدت‌ها در مورد مبارزه برای برابری و حق تصمیم­‌گیری در زنان حس دغدغه کرده، و فعالیت‌­هایی هرچند کوچک، داشته‌­ام. در نتیجه، نگرانی زنان در رابطه با استثمار و اعمال وحشیانه­‌ای که در پ+ورنوگرافی علیه آن‌ها انجام می‌­شود برایم قابل درک است، و این موضوع وجدانم را ناراحت می­‌کند. تحقیر مداوم افراد بالغ و باشعور, به خاطر آنان که به تولیدات پ+ورن «نیاز» دارند، باعث شده بود از احساسات درونی که راجع به این موضوع دارم دم نزنم؛ اما نمایش فیلم داستان غیرعشقی، و تعدادی از نظراتی که اخیرا در موردش بیان شده، خصوصا نقد بی.رابی ریچ، جسارت بررسی و تعیین تکلیف دیدگاهی که دارم را به من داد.

وقتی فیلم داستان غیرعشقی را تماشا کردم، فرض اولیه­‌ی فیلم بسیار آشنا به نظر ­رسید: هرزه‌­نگاری نمود بیرونیِ جامعه‌­ی مرد سالار است که در آن بدن زنان به منظور ایجاد تصاویر ذهنی و رسیدن مردان به نهایت لذت، که خود نمودی دیگر از مردسالاری است، مورد سواستفاده ابزاری قرار می‌­گیرد. و در حالی‌که بخشی از ذهنم این نظریه­‌ی بدیهی را می‌­پذیرفت، لایه‌­های عمیق‌­تر ذهنم در برابرش مقاومت نشان می­‌داد. در فیلم‌­های پ+ورنی که دیده بودم، مملو از روایاتی بود که در آن زنان اجازه می‌­دادند مردان هر کاری دلشان می‌­خواهد با بدنشان انجام دهند؛ در آن فیلم­‌ها به نظر می­‌رسید زنان از رابطه‌­ی جنسیِ مرد محور لذت برده و آن را دوست دارند. اما اگر واقعا مردان چنین تسلطی در جامعه دارند، چرا برای تماشای فانتزیِ قدرت جنسیِ مطلق هزینه کرده و محتواهای پ+ورن تهیه می‌­کنند؟ آیا وجود فانتزی و خیال‌پردازی در مورد یک موضوع، نشان‌دهنده‌­ی غیر واقعی بودن آن نیست؟! به علاوه، اگر تماشای پ+ورن یا وجود قهرمانان مرد در بازی‌­های آنلاین نشان دهنده­‌ی قدرت مردان باشد، پس طراح چنین مواردی، فردی مردبرتر­پندار بوده که اتفاقا اعتمادبه‌نفس بالایی هم داشته.

به هرحال فکر می‌­کنم برای من، و بسیاری مردان دیگر که پ+ورن تماشا کرده­‌اند، این سرک کشیدن­‌های گاه و بی‌گاه هم موجب آسیب‌­های جزئی می‌­شود. در حالی‌که تماشای این فیلم‌­ها و حضور در مکان‌­های مخصوص نمایش آن‌ها، با هیجان و لذت جنسی همراه است، همیشه نوعی ترس و خجالت هم ایجاد می‌­کند. از لحظه‌­ای که ماشینم مرا به سمت تماشاخانه می‌­برد، به شکلی آزاردهنده حس می‌­کنم همه درحال دیدن من هستند و می‌­دانند چه قصدی دارم و به کجا می­‌روم. سخت­‌تر از آن رفتن از ماشین تا تماشاخانه و برگشت از آنجا به ماشین است: نکند کسی از آشنایان رد شده و مرا ببیند؟ تحمل ترس از دیده شدن، حداقل برای من، از اینکه در موردم بد فکر کرده و دچار سوءتفاهم شوند راحت­‌تر است. البته تعداد دفعاتی که به سمت پ+ورن می­‌روم آنقدری نیست که موجب اختلال در زندگی جنسی‌­ام شود -چون فقط زمانی که تنها باشم و نیاز جنسی در خود احساس کنم به طرفش می‌روم؛ اما همیشه حس می­‌کنم به خاطر این گرایش، تحت فشار اجتماعی قرار دارم. تنها افرادی درکم می‌­کنند که در موقعیت من باشند؛ آنان می­‌فهمند وقتی به تماشاخانه می‌­روم به دنبال رفع کمبود درونی و شخصی خود هستم. کمبودی که همواره همراه من است و در وجودش دخالتی نداشته‌­ام؛ چیزی که باعث می‌­شود از آنچه در دسترس دارم راضی نباشم.

پس وقتی از در خانه به قصد تماشای پ+ورن خارج می‌­شوم به خود هشدار می‌­دهم: هر گونه عذاب وجدانی باعث کم شدن لذتی که می­‌برم خواهد شد. وقتی پخش فیلم شروع می‌­شود، در حالی‌که ترس از دیده شدن ادامه دارد، اینکه آیا جلوی کسی که مرا می‌­شناسد صدای ناشی از برانگیختگی جنسی هم خواهم داشت یا نه؟ به آن اضافه می‌­شود. البته بعید است کسی که مرا آنجا می‌ببیند دچار سوءتفاهم شود. چون به هرحال خودش هم آنجاست! اما چنین دیداری باعث می­‌شود دلیل حضور در آن محل، که چیزی جز نیاز به فضای خصوصی و ناشناس ماندن است، مخدوش شود. به نظر من دیدن آشنا (هرچند برای خودم پیش نیامده) باعث می‌­شود وانمود کنیم آمدن برای دیدن فیلم پ+ورن برایمان تفریحی خنده­‌آور است و برای خندیدن آنجا هستیم!

مساله‌­ی حفظ حریم شخصی، تعیین کننده‌­ی نوع تعامل مردانِ درگیر با پ+ورن است (زنانی را در تماشاخانه­‌های پ+ورن دیده‌ام، ولی در هرزه­‌خانه نه (جایی که زنان خود را عرضه کرده، و باعث برانگیختگی و ارضای مخاطبان می‌­شوند).  البته تماشاخانه‌­ها به شکلی طراحی شده‌­اند که مخاطبان با هم در ارتباط نیستند (همیشه هنگام خروج برای نگاه نکردن به دیگران تحت فشارم) اما ساختار هرزه‌­خانه‌ها به شکلی است که مواجهه مراجعین با هم اجتناب‌ناپذیر است. طبیعت و معنیِ چنین تعاملی تقریبا همیشه تلخ و زننده است. به دلیل حس شرمساری مشترکی که از حضور در چنین مکانی داریم، شاید هم به دلیل اینکه می­‌دانیم حضورمان در هرزه‌­خانه ناشی از نارضایتی جنسی از خودمان است، یا هر دلیل دیگری، تصمیم می‌گیریم نسبت به هم ملایمت به خرج دهیم. از نظر من، و طبق مشاهدات محدودی که داشته‌­ام، فکر می­‌کنم آنچه تجربه کرده‌­ام استاندارد باشد -در راستای حفظ حریم دیگران کوشا هستم و سعی می‌کنم با کسی چشم در چشم نشوم. وقتی تماس چشمی اجتناب‌ناپذیر باشد، به ذهنم دستور می‌­دهم هر چه دیده را فراموش کند. وقتی از هرزه­‌خانه خارج می‌­شوم تمام چهره‌­هایی که دیده‌ام را از خاطرم پاک می‌­کنم؛ و هر بار متوجه می­‌شوم اکثر مردانی که آنجا هستند مثل خودم ساکت و از طبقه متوسط جامعه‌­اند.

همواره تصور می­‌کردم من و آنان که به تماشاخانه یا هرزه‌­خانه می‌رویم از وجه اشتراکی که با هم داریم مطلعیم؛ آنجا هستیم تا تصاویر ممنوعه‌­ی جنسی ببینیم، تحریک شویم، و در نهایت خودارضایی کنیم. از نظر من، خودارضایی، به عنوان راه تخلیه­‌ی هیجان، کمتر از آنچه در اثر دیدن تصاویر شهوت‌­انگیز برای فرد رخ می­‌دهد اهیمت دارد. گرچه اکثر مردان در تماشاخانه‌­ها کاملا به جلو نگاه کرده و توجه‌شان معطوف به تصاویر است، و در هرزه‌­خانه­‌ها کابین‌­هایی تعبیه شده تا فضایی خصوصی برای خودارضایی فراهم شود، من همواره از اینکه در حال خودارضایی دیده شوم هراس داشته­‌ام؛ (و احتمالا سایر مردان هم همینطورند، چون هرگز در هرزه­‌خانه خودارضایی کسی را ندیده و صدایش را نشنیده‌­ام). این ترس چنان شدید بوده که هرگز نتوانسته‌­ام مانند اوقاتی که واقعا فضایی خصوصی در اختیار داشته‌­ام لذت ببرم. معمولا در هرزه‌­خانه ده تا پانزده دقیقه در برابر خودارضایی مقاومت می­‌کنم، و زمانی دست به انجامش می­‌زنم که قصد ترک محل را داشته باشم. انجامش به ندرت بیشتر از سی ثانیه طول می‌­کشد و به محض اینکه تمام می‌­شود به طرف ماشین رفته و از آنجا دور می‌­شوم. علت اینکه سریعا محل را ترک می‌­کنم، این است که می‌­ترسم فرد بعدی که وارد غرفه می­‌شود مایع منی مرا روی زمین ببیند -که البته در فضای تاریک آنجا تقریبا غیرممکن است- و به من بد و بیراه بگوید؛ این در حالی است که مطمئنم همه‌­ی مردانی که |آنجا هستند همان کاری را می­‌کنند که من کرده­‌ام. در تماشاخانه هرگز خودارضایی نکرده‌­ام (هرچند گاهی دیگران را دیده‌­ام که انجامش می‌­دهند)؛ وقتی از آنجا بیرون می‌­آیم در ماشین یا توالت مردانه خود را ارضا می­‌کنم.

از آنجا که پیچیدگی رفتارشناسی در محیط هرزه‌­نگاری نیازمند تماشای آن است، اینکه بدانیم چنین محتوایی واقعا چیست از اهمیت بالایی برخوردار است. طی این سال‌­ها در مورد درون­مایه‌­ای که باعث جذابیت محتوای استاندارد پ+ورن برای مردان دگرجنس‌­گرا شده فکر کرده‌­ام و امیدوارم طرز فکرم قابلیت تعمیم داشته باشد. همچنین در مورد علت فراگیریِ بالای این موضوع هم بسیار فکر کرده‌­ام. دارم از «درون­مایه» در «فیلم­‌ها» صحبت می‌­کنم؛ چون به نظر می‌­رسد این فیلم­‌ها با مرکزیت «اکت‌­های» خاص تولید می‌شوند (طبق زمانی که به جلوه­‌های ویژه اختصاص می‌­دهند و از نظر زاویه‌­ی نمایش تصاویر). با اینکه همیشه یک روایت کلی وجود دارد، به نظر می‌­رسد وجود یک قصه پیش‌نیاز ایجاد درون­مایه‌­ی مورد نظر است که اتفاقا کسی توجه خاصی هم به آن نمی­‌کند مگر اینکه خود داستان هم باعث تهییج مخاطب و پیش‌­درآمدی بر صحنه‌­های اصلیِ فیلم باشد.(۲) روایات ضعیف فیلم‌­های پ+ورن از سوی گیشه هم مورد قبول واقع می‌­شود چون به تجربه دیده‌­ام که همگی صحنه­‌های اصلی فیلم­‌ها را عمدا دو سه بار پخش کرده‌­اند. از آنجا که با هر ۲۵ سنت، می­‌توان تنها ۳۰ ثانیه از فیلم را خرید (و بعد از ۳۰ ثانیه فیلم متوقف می‌­شود تا ۲۵سنت دیگر پرداخت شود)، اینکه از ابتدا تا انتهای فیلم را نخرند امری طبیعی است. درون­مایه‌­ی ساختاری این فیلم­‌ها با تبلیغاتی که روی درب تماشاخانه‌­ها نصب می­‌شود و پخش بخش­‌هایی کوتاه از آنچه در فیلم خواهیم دید مورد تایید و تاکید قرار می‌­گیرد.(۳)

برای من، ناشی بودن عوامل فیلم، داستان، و بازیگری بر لذتی که از تماشا می­‌برم می‌­افزاید؛ در واقع، بازیگران حین انجام بعضی کارها حس راحتی نمی­‌کنند و از انجامشان لذتی نمی‌­برند که دلیلش چیزی جز حضور دوربین نمی‌­تواند باشد. آگاهی ما از فیلم از طریق زاویه دوربین، طول نماها، و نور تامین می‌شود که معمولا طبق وظیفه، نمایی کاملا واضح از رابطه جنسی بازیگران و نمای نزدیک آلت جنسی آنان است. در اکثر این فیلم‌­ها، «زیبایی­‌شناسی» به خدمت وضوح درآمده است.(۴)

خود درون­مایه‌­ها معمولا در رابطه با تعداد نسبتا محدودی از روابط جنسی هستند. البته رابطه جنسی در پوزیشن‌­های مختلف تقریبا اجتناب‌ناپذیر است، ولی به ندرت نکته­‌ی کلیدیِ یک فیلم محسوب می­‌شود. طبق تجربه­‌ی محدودی که دارم، این روزها س+ا+ک­‌زدن (خصوصا اگر به انزال در دهان یا صورت زن منتهی شود) و رابطه‌­ی م+ق+ع+د+ی محبوبیت بالایی بین مخاطبان دارند. گاهی بیش از دو نفر در رابطه  هستند (دو مرد همزمان رابطه واژینال و م+ق+ع+د+ی با یک زن، دو زن آلت یک مرد را س+ا+ک می‌­زنند، یک زن در حالی‌که یک مرد با او رابطه دارد، آلت مرد دیگری را س+ا+ک می‌­زند) و/یا همراه با پس­‌زمینه‌­ای نژادپرستانه. در حالی‌که زنان فیلم دارای تمام فاکتورهای زیبایی که مورد پسند جامعه است هستند، مردان فیلم معمولا ظاهری کاملا متوسط دارند: ظاهرا هر مردی تا وقتی نعوظ داشته باشد لایق رابطه­‌ی جنسی است.

قطعا روان­شناسیِ علاقه به دیدن تصاویر رابطه‌­ی جنسی پیچیده است، ولی طی سالیانی که این گرایش را داشته‌­ام به این دو مورد رسیده‌­ام: یکی جنبه‌­ی «آموزشی» این نوع فیلم‌­ها، و دیگری تخلیه‌­ی روانی است. وقتی جوان­‌تر بودم صرفا دلم می‌خواست بدانم بدن زنان چگونه است و چه سازوکاری دارد. رابطه و اعمال جنسی، از دیدگاه نوجوانانه‌­ای که به آن داشتم، چیزی بود که در خفا، تاریکی، فضاهای بسته و با محدودیت زمانی انجام می‌­شد. اغلب درگیر این بودم که «تا کجا می‌­توانم پیش­روی کنم» و همین باعث می‌­شد از آنچه انجام می‌­دادم لذت چندانی نبرم. آن روزها (دهه پنجاه) خبری از فیلم پ+ورن یا هرزه‌­خانه نبود؛ ولی روزنامه فروشی‌­ها شروع به توزیع مجلات پلی‌­بوی[۶]، ناگت[۷] و بسیاری دیگر از مجلاتی که حاوی تصاویر سک+سی از زنان بود کردند؛ و این‌­گونه بود که میل شدید به دیدن بدن زنان، بدون اینکه هنگام مشاهده و بررسی­‌ام حضور داشته باشند، باعث شد گاه و بی‌گاه به این مجلات دستبرد بزنم. این دله دزدی‌­ها خلاف قانون بود و همیشه از اینکه کسی مرا ببیند و گیر بیفتم هراس داشتم. تا اینکه کم‌کم در خودم جسارت و جرات خرید این مجلات از داروخانه‌­ها را پیدا کردم. این مجلات برایم مثل موهبتی الهی بود. ساعت‌­ها تحریکم می‌­کرد و می‌توانستم بارها خودارضایی کنم و لذت ببرم. اما آن‌ها هم با نهایت دقت سانسور شده بودند: تمرکز دوربین روی سینه­‌ها بود، ولی نماهای مختلفی از باسن­‌هایی در ژست‌­های تحریک‌کننده گرفته شده بود، و عجیب اینکه موهای ناحیه‌­ی تناسلی از عکس‌­ها پاک شده و هیچ اثری از آن‌ها نبود. (در ۱۷ سالگی طی معاشقه­‌ای که داشتم، متوجه وجود مو روی آلت زنانه شدم و در شوک فرو رفتم). در برخی فرهنگ‌­ها، مثل جزیره‌­ی پلینزیا[۸] در اقیانوس آرام، دیدن بدن جنس مخالف امری عادی است و بدون اینکه حس بدی وجود داشته باشد همه می­‌توانند بدن یکدیگر را ببینند. ولی در جامعه‌­ی ما هرگز این‌گونه نیست؛ مردان با فکر دلهره‌آور «چگونه رفتار کردن» با زنان و چگونگی برقراری رابطه جنسی با آنان رشد می­‌کنند: انتظار می‌­رود جای همه چیز را بلد بوده و نحوه‌­ی کار کردنش را هم بلد باشیم! انتشار و خرید مجلات زنانه شاید به نظر کاری بی‌رحمانه و زننده در برابر زنان به نظر برسد (و واقعا هم همینطور باشد)، ولی برای من اینطور نبود و به کسب شناختی که لازم بود از بدن زنان داشته باشم کمک می­‌کرد. شدیدا نسبت به زنان گرایش داشتم، ولی ناآگاهیِ کاملی که داشتم، مرا از نزدیک شدن به آنان می­‌ترساند. و مجلات مصور مانند نوری در تاریکی به دادم رسیدند: کمی اطلاعات در مورد بدن زنان در اختیارم گذاشتند و کمک کردند به اینکه «من هم می­‌دانم» فکر کنم. هر چند می‌­دانستم این توهمی بیش نیست، ولی حس می­‌کردم دفعه بعدی که زنی از پوست و خون انسان ببینم، می‌­دانم چه کاری انجام دهم.

مهم‌­ترین عملکرد فیلم‌­ها و محتواهای پ+ورن، با به تصویر کشیدن نماهای نزدیک از آن همه آلت مردانه که در آلت زنانه فرو می­‌رود، می­‌تواند افزایش آگاهی و اطلاعات مردان نسبت به جنس مخالف باشد. فقدان آزاردهنده‌­ی احساس در این تصاویر، مهم‌­ترین ایرادی است که به آن وارد است. ولی عملکرد آن‌ها بیشتر به اکتشاف علمی شباهت دارد تا ماجرای احساسی؛ بیشتر مانند تصاویر علمیِ موسسه­‌ی مایبریج هستند تا تولیدات عاشقانه‌­ی هالیوود. و از نظر من، کاربرد آموزشیِ این فیلم‌ها، تا حدودی، و با وجود بازاریابی وسیع این جامعه و تعیین استانداردهای جذابیت، همچنان قابل دفاع است. مثلا داشتن رابطه جنسی واقعی با یک زن نسبتا جذاب، برای بسیاری از مردان مهم نیست، ولی همچنان یکی از فاکتورهای زندگیِ ایده‌­آل محسوب می­‌شود. پ+ورنوگرافی با استفاده از تکنولوژی صوت و تصویر، امکان کسب صلح‌­آمیزِ چنین تجربه­‌ای را فراهم می‌­کند. ضمن اینکه بسیاری از مردان حامی زنان هستند و در مورد نگاه‌­های هیز و تکه‌پرانی­‌های مردان در خیابان ابراز ناراحتی کرده و این حرکات را محکوم می­‌کنند. من همواره مواظب هستم که چنین خطایی ازم سر نزند، ولی مجبورم مدام در حال مبارزه با میل به زل زدن به زنان باشم. بخشی از محبوبیت پ+ورنوگرافی، حتی بین مردانی که خود را فمینیست می­‌دانند، می‌­تواند به دلیل عملکرد پیشگیرانه از نگاه‌­های سنگین به زنان حاضر در جامعه باشد.

طی سال­‌های اخیر، در مورد جنبه‌­ی دیگر این نوع محتواها، که کارکرد اولیه‌­­شان، یعنی «آموزش» است کنجکاو شده‌­ام. فمینیست‌­ها ما را از سیاست‌­هایی که در پس نگاه‌­های هوس‌آلود به زنان پنهان است آگاه کرده؛ ولی فرهنگ عامه، خصوصا فرهنگ فضای تجاری، به ما می­‌گوید زل زدن به زنان چیزی است که از مردان انتظار می‌­رود. نگاه کردن به سایر مردان بحثی جداگانه دارد. البته ورزش‌­های زیبایی‌اندام و سایر نمایش­‌های فیزیکی، امکان بررسی نامحدود نحوه‌­ی عملکرد بدن را فراهم می‌­کنند. اما کسب اطلاعات در مورد بدن برهنه‌­ی مردان و عملکردی که دارد، موضوعی است که مهارت مردان دگرجنس‌­گرا را افزایش دهد. در زندگی رایج آمریکایی‌­ها، احتمال اینکه مردان برهنه یکدیگر را ببینند بیشتر از زنان است؛ خصوصا در فضای دوش گرفتن باشگاه‌­ها. ولی با این وجود، تعاملات مردان در هرزه­‌خانه­‌ها به شدت کنترل شده است. مردان برای نگاه کردن به بدن برهنه‌­ی سایر مردان حس آزادی نمی‌­کنند. هزاران داستان در مورد مردی که پنهانی به مردی دیگر نگاه می‌­کرده و آن مرد با متوجه شدن او را با مشت و لگد بیرون انداخته شنیده­‌ایم. نگران نباشید من هرگز چنین تجربه‌­ای نداشته‌­ام: پای یک تابو در میان است، و شرمساریِ بالقوه‌­­ی همیشگی با آن همراه است. موقعیت با این حقیقت که حتی اگر در نگاه کردن به یکدیگر راحت باشند باز هم چگونگی عملکر بدنشان هنگام رابطه جنسی معما باقی می­‌ماند، پیچیده‌­تر هم می‌­شود. البته من می­‌دانم آلتم در حالت نعوظ چگونه است؛ اما چنان تاکیدی بر نحوه­‌ی نعوظ می­‌شود که بی‌­تفاوت بودن به چگونگیِ نعوظ در سایر مردان (و مقایسه خودم با آنان) تقریبا غیرممکن است.

یکی از چیزهایی که آنچه در فیلم­‌های پ+ورن و هرزه‌­خانه‌­ها هست را از آنچه در واقعیت هست متمایز می‌­کند، و قطعا یکی از هسته‌­های اصلی بازار پ+ورن است، نعوظ‌­های خاص و پررنگ است. در واقع، بخش زیادی از نمایش‌­­های پ+ورن در مورد نعوظ است. پاسخ ضد پ+ورنی که معمولا به این مورد داده می‌­شود، تصور کردن آلت‌­های موجود در فیلم همچون شاخی حیوانات وحشی و نماد مردسالاری است. و با توجه به ویژگی‌­هایی که مردان را بر محور واهیِ قدرت سوار کرده و پیش می‌­برد، وجود چنین تعبیری اجتناب‌ناپذیر است. با این وجود، دیدن آلت مردان در حالت نعوظ همواره حس کنجکاوی مرا برمی‌­انگیزد. تاریکی حاکم بر فضای هرزه­‌خانه‌ها و وجود کابین‌­های خصوصی، امکان دیدن نعوظ از نمای نزدیک را فراهم می‌­کند. حضور زنان قدرت و تاثیر خاص خود را دارد، ولی در این زمینه‌­ی خاص، یکی از کارکردهای حضور زنان عامل برانگیختن مردان و کسی که به نعوظ نگاه می‌­کند است. البته که جذاب دانستن این صحنه‌­ها به معنی هم‌جنس­‌گرا بودن مرد نیست.

کارکرد بعدیِ پ+ورن، اثبات عکس برخی نگرش­‌های فرهنگی است که فمینیست‌­ها معمولا به شکلی ماهرانه آن را برای زنان زیان‌­آور جلوه می‌­دهند. امروزه اکثر مردم متوجه شده‌­اند که توجه صرف به «زیبایی» بدن زن، که قرن‌­ها دست مایه‌­ی هنر بوده و اخیرا وارد تجارت شده، می‌­تواند نشان‌دهنده‌­ی چیزهایی غیر از احترام و علاقه به جنس زن باشد؛ این باعث شده آنان همواره درگیر این باشند چگونه به نظر می­‌رسند و چه کاری می‌­توانند انجام دهند یا یاد بگیرند (که در نظر مردان خوشایند باشند). به علاوه، تاکید بر حفظ یا بدست آوردن نهایت زیبایی، آنطور که فمینیست­‌ها خاطر نشان کرده‌­اند، باعث شده زنان با آنچه به صورت طبیعی هستند بیگانه شوند: بوی طبیعی بدن، ترشحات و سازوکارهای متابولیک، چیزی مغایر با زیبایی و ظرافت زنانه تلقی می­‌شوند. از سوی دیگر، همان فرهنگی که طی تاریخ زنان را زیبا و ظریف تعریف کرده، بر زشتیِ مردان صحه گذاشته و همواره زن را زیبا و مرد را نازیبا معرفی کرده. حالا، حتی اگر این تعاریف به نفع مرد به نظر بیاید، در صورتی که عدم درگیری با مسائل ظاهری امکان تمرکز بالاتر بر اهداف و صرف وقت بیشتر برای رسیدن به قدرت را در اختیار مردان قرار دهد، از نظر من این تعریف مشکلات خاصی برای مردان ایجاد می‌­کند؛ خصوصا در زمینه‌­ی عشق و رابطه جنسی، که جذابیت ظاهری نقشی اساسی در موفقیت فرد دارد. طی سال‌های اخیر، شاهد گسترش و پذیرش نظریه‌­ای که طبق آن مردان هم می‌­توانند زیبا باشند بوده‌­ایم. به نظر می‌­رسد خرده فرهنگِ رو به رشدِ هم‌جنس‌­گرایی و همچنین افزایش علاقه و توجه به بدن­سازی نشان از پذیرش این موضوع دارد. با همه این اوصاف، دیدگاه «ضعیف پنداریِ زن» در بستر فرهنگی که میلیون‌­ها نمونه‌­ی نقض در آن می‌­بینیم حس می‌­­شود؛ و از سوی دیگر، اکثر مردان به جذابیت و زیباییِ خود شک داشته و حس ناامنی می­‌کنند.

می­‌توان گفت بارزترین جنبه از عملکرد جنسی مردان که موجب شکل‌­گیری طرز فکری منفی از جذابیت مردانه شده، انزال است. حتی بین افرادی که با زیباییِ مردان موافق بوده و پذیرای آن هستند هم، مایع منی منزجر کننده و حال به‌هم‌زن است. آیا اینکه بسیاری از چیزهایی که در نظر همگان چندش‌­آور است -مثل تخم‌­مرغ خام و ترشحات بینی…، ظاهری شبیه به مایع  انزال دارند تصادفی ا­ست؟!  تصادفی باشد یا نه، همیشه چنین مقایسه‌هایی را خوانده و شنیده‌­ام. ترس و شوکی که هنگام اولین ارضا شدنم داشتم همیشه یادم هست. بدون اینکه چیزی در موردش بدانم، در اتاق زیر شیروانی منزل خاله­‌ام، یک دسته مجله‌­ی پ+ورن دیده، تحریک شده و خودارضایی کردم. ارگاسم غیر منتظره‌­ام شگفت‌­انگیز و کمی ترسناک بود، ولی در کمال تعجب دیدم که بعد از آن مایعی روی لباس و مجله ریخته که کلا از وجودش بی­‌خبر بودم. خودم را تمیز کردم (در همان ابتدا متوجه شدم این ماده برای اطرافیان، خصوصا مادر و خاله‌­ام چیزی کثیف محسوب می‌­شود) و باقی روز را به قدم زدن در اطراف خانه سپری کردم؛ و مدام سعی داشتم دست به سینه باشم تا توجه دیگران به لکه روی لباسم جلب نشود. از آن روز به بعد فهمیدم با هر گونه زیاده‌­روی جنسی، ردپایی قابل شناسایی به جا می‌­ماند که لو رفتنش تحقیرآمیز خواهد بود.

حالا به­ خوبی می‌دانم پذیرش ماده لزجی که از بدن بیرون می‌­آید، برای خود فرد امری عادی بوده، و پذیرش ماده­‌ای که از بدن فردی دیگر بیرون آمده موضوعی جداگانه است. در نتیجه نفرت برخی زنان از منی را درک کرده و حتی گاهی با آنان هم‌­ذات‌پنداری می‌­کنم. و فکر می‌­کنم ترشح منی در مردان باعث بروز حسی می‌­شود که زنان هنگام پریود دارند. البته گاهی هم پیش می‌­آید که در تب و تاب خواستن، منی به صورت مقطعی پذیرفته شده و حتی موجب لذت بردن زن می‌­شود؛ اما معمولا این موارد استثناهایی به‌یادماندنی هستند. اکثر مواقع، حتی در رابطه‌ای که طرفین عاشق هم هستند، وجود منی همچون توفیق اجباری است. اخیرا در مورد این موضوع با یکی از دوستانم که با مردان زیادی رابطه جنسی داشته و همواره به این امر افتخار می‌­کند صحبت کردم؛ او به مردانی که ترشحات زنانه و بوی طبیعی بدن آنان را تحقیر می­‌کردند ناسزا می­‌گفت. گفت:«به نظرم به این بستگی داره که طرف مقابلت کیه، اگه ازش خوشت بیاد، برات مهم نیست منیش چه بویی داره» چند ثانیه مکث کرده و ادامه داد:«ولی گول این حرفا رو نخور…» و بعد شروع به خندیدن کرد. بسیاری از زنان نگران «نشت خون پریود» هستند؛ شاید دلیلش این است که فکر می‌کنند این امر باعث عدم جذابیت جنسی آنان در چشم مردان می‌­شود. در نتیجه صدها محصول برای مبارزه با خون قاعدگی تولید و عرضه می‌­شود. فکر می‌­کنم مردان هم در مورد منی همین حس را دارند و مجبورند با این موضوع روبه‌رو شوند که: این مایع نه چندان جذاب، درست زمانی که حس خوبِ رهایی جنسی ایجاد می‌­شود جلوی چشم‌شان است.

برای من، ماهیت و عملکرد هرزه‌­نگاری، به عنوان راهی برای مواجهه‌­ی مردان با بستر فرهنگی که آنان را موجوداتی صرفا مولد دانسته و سعی بر قبولاندن این موضوع به آنان دارد، همواره قابل درک بوده و هست. آنچه مردان برای تجربه­‌ی خیالی‌­اش در هرزه‌­خانه‌­ها و تماشاخانه‌­ها هزینه می­‌کنند، می­‌تواند ناشی از نامهربانیِ زنان باشد. اما ما مردان دوست نداریم زنان آسیب ببیند؛ بلکه می­‌خواهیم مردی که طبق تعاریف اجتماعی نازیبا است، نعوظی معمولی، و منیِ چندش­‌آوری دارد، هنگام مواجهات جنسی دوست داشته شود. و تنها در فیلم‌­های پ+ورن است که می­‌توان دید یک زن با اشتیاق تمام مایع منی مرد را می‌­پذیرد. آنچه همواره مرا آزار می‌­دهد، این است که به نظر می‌­رسد زن‌­ستیزی بارزی که در فیلم‌­های پ+ورن دیده شده (مثلا رفتار متکبرانه‌­ای که شخصیت مرد دارد)، و معمولا امری عادی است، در راستای پاسخ به این عقده‌­ی درونی مردان است.(۵) در موارد این­چنینی، فانتزی تنبیه زنانی که در برابر مردان مقاومت می‌­کنند مطرح است. البته این تنبیهات -که معمولا اشکال مختلفی از تجاوز است، با اشتیاق سیری‌ناپذیر زن نسبت به هرکاری که با او می‌­شود پایان می‌­یابد. به نظر می‌­رسد این تغییر جهت مداوم، چیزی جز صحه گذاشتن بر افسانه‌­ی احمقانه‌­ی لذت­‌بخش بودن تجاوز برای زنان و آرزوی مورد تجاوز قرار گرفتن نیست. اما می‌­تواند نشان‌دهنده این باشد که مردان دوست ندارند به زنان آسیب بزنند بلکه تنها چیزی که می‌خواهند پذیرفته شدن ویژگی­‌های بیولوژیکی که دارند از سوی زنان است. همیشه فکر می­‌کردم تجاوز و پ+ورن بخش‌­هایی از یک مساله‌­ی واحد هستند؛ ولی در مورد اینکه احتمالا پ+ورن راهی است برای رهایی از خشم ناشی از عدم پذیرش در مردان هم، فکر کرده‌­ام. تمام این‌ها تجربیات و نظرات شخصی خودم است؛ و به ندرت پیش آمده صراحتا با مردی در این رابطه صحبت کنم.

تلاش برای درک دلایل تجارت عظیم ساخت و بازاریابی فیلم‌های پ+ورن لزوما توجیه‌کننده این عمل نیست. فقط می‌توان به مطالعات فزاینده‌ای که در مورد چگونگی عملکرد پ+ورن و تاثیرات آن صورت می‌­گیرد، امیدوار بود.(۶) با اینکه فاکتورهای تاریخی در رسیدن ما به نقطه‌­ی کنونی دخیل هستند، بیگانگی زنان و مردان با بدن خود و یکدیگر، حقیقتی انکارناپذیر است. پ+ورنوگرافی زیر مجموعه‌­ای از این بیگانگی است و تا زمانی که دیدگاهمان نسبت به خود و دیگران را تغییر ندهیم، امکان ندارد از بین برود. بدنی که با آن متولد می‌­شویم انتخاب ما نیست. طبیعت، خدا، یا هرچیز که اسمش را بگذارید، در مورد آن تصمیم می‌­گیرد. و با اینکه نمی‌توانیم تفاوت‌­هایمان را تغییر دهیم (صرف نظر از اینکه بخواهیم بپذیریم و از این تفاوت‌ها لذت ببریم و با بدن خود و جنس مخالف مهربان باشیم)، قطعا می‌­توانیم حمایت از بدن خود را یاد بگیریم. حدس من این است که گرایش به پ+ورن نشان از نیاز جنسی نیست، بلکه ریشه در نیاز به پذیرش و احترام دارد. فکر می‌­کنم در صورت برآورده شدن این نیاز، شاید پ+ورن هم ناپدید شود.

 

یادداشت­‌ها:

۱- در دهه بیست و اوایل دهه سی زندگی، سالی شش بار به تماشاخانه پ+ورن یا هرزه‌­خانه می‌رفتم. این مراجعات در سال‌های اخیر (حالا ۴۰ سال دارم) کمتر شده و به سالی دو یا حداکثر سه بار رسیده. فکر می‌کنم برخی مردان به دفعات، و برخی دیگر در تمام عمرشان یکی دو بار به این مکان‌­ها می‌آیند. اطلاعی از زمان و هزین‌ه­ای که یک مرد از طبقه متوسط برای دیدن پ+ورن اختصاص می‌­دهد ندارم. در مورد تغیرات خاصی که در موقعیت و ژست‌­های فیلم‌­ها داده می‌­شود یا تفکراتی که پشت آن‌هاست کنجکاو نبوده‌­ام. فکر می‌­کنم تحولات وسیعی در این زمینه اتفاق افتاده، اما تجربیات من پراکنده (و تحت تاثیر هیجانات شخصی) بوده؛ پس نمی­‌توانم نتیجه‌­گیری مفید و کارآمدی در مورد این تحولات ارائه دهم.

۲- از این نظر، روایت‌های پ+ورن بسیار شبیه به فیلم‌های ژرژ ملی‌یس به نظر می‌رسند (بازی‌ها نیز تقریبا قابل مقایسه هستند!).

۳- وقتی تصمیم می­‌گیرم به تماشاخانه بروم، همان لحظه این کار را انجام می‌­دهم؛ بدون توجه به ساعت شروع و پایان فیلم؛ گاهی پیش آمده وسط فیلم رسیده‌­ام. (البته این در صورتی پیش می‌­آید که تماشاخانه‌­ی مورد نظر به صورت مداوم پخش فیلم داشته باشد. ولی اگر تماشاخانه روزی یک یا دو فیلم پخش کند، رفتن را به قبل از شروع پخش موکول می‌­کنم تا از عملی شدن تصمیمم مطمئن باشم) و در اکثر قریب به اتفاق موارد، قبل از اتمام فیلم تماشاخانه را ترک می‌­کنم. وقتی فیلم به اوج قسمت‌­های تحریک کننده­ می‌­رسد، کمی صبر می‌­کنم تا هیجانم افت کرده و نشانه­‌های نعوظ و تحریک از بین برود، سپس آنجا را ترک می‌­کنم. هیچوقت تا انتهای فیلم که گلچین صحنه­‌ها را نمایش می‌­دهد در تماشاخانه ننشسته‌­ام.

۴- فیلم‌­های «آشغال و بی‌­ارزش» اخیر -مثل مجمع دیوانگان جان واترز، شامل فلامینگوهای صورتی، دردسر زنان، زندگی سخت؛ فیلم جی-من ساخته­‌ی بت و اسکات بی، فوت فتیشِ دکتر فاستوس ساخته‌­ی رابرت هوت -همگی از نظر فنون ساختاری به شدت آماتور و غیرحرفه‌­ای هستند. از آنجایی که فیلم‌­های جی-من و فوت فتیشِ دکتر فاستوس جزو فیلم‌­های سوپر-۸ هستند، حسی مانند پ+ورن‌­های سوپر-۸ در مخاطب ایجاد می‌­کنند.

۵- تکرار س+ک+س م+ق+ع+د+ی در فیلم‌­های پ+ورن، نشان از تایید آن دارد. و آن را جوری نشان می­‌دهد که اشخاص حس کنند س+ک+س م+ق+ع+د+ی برای زن دردناک و آزاردهنده نیست. با این حال، تصمیم بر عدم اصرار به برآورده شدن چنین میلی، به علت دردناک بودن، لزوما آن میل را از بین نمی‌برد. به نظر من دیدن روابط م+ق+ع+د+ی در فیلم­‌های پ+ورن، روشی است که مردان برای ارضای میل به این نوع رابطه، بدون اینکه آسیب‌زا باشد و شریک‌شان را مجبور به انجامش کنند انتخاب می‌­کنند (بدون آسیب تا زمانی صدق می‌­کند که زنان حاضر در فیلم‌­ها حس آسیب دیدن نداشته باشند؛ من هیچ اطلاعی در این مورد ندارم.)

۶- یکی از آخرین اقداماتی که در مورد بررسی تاثیرات فیلم پ+ورن انجام شده، مقاله‌­ی «پ+ورنوگرافی، خشونت جنسی و عادی­‌پنداریِ تجاوز» است که توسط دالف زیلمن و جنینگز برایان تالیف شده و در مجله‌­ی ارتباطات (communication) منتشر شده. یافته‌­ی اصلیِ این مطالعه، بر مبنای فرایندهای آزمایشی بدست آمده و فرضیاتی پشتش هست که سوال برانگیز هستند. در این مقاله آمده:«تمرکز تحقیقات ما بر خشونت جنسی علیه زنان بود؛ و نشان داد قرار گرفتن در معرض محتواهای پ+ورن موجب خشونت جنسی (و خصوصا عادی­‌پنداری تجاوز) می‌شود.» نتایج این مطالعه بر اساس تاثیر پ+ورنوگرافی روی دانشجویان در محیط دانشکده است که در معرض تماشای فیلم‌­های «انبوه» و «میان‌­رده» قرار داشته‌اند، نه فیلم­‌های پ+ورن معمولی و عاری از خشونت. این در حالی است که در زندگی واقعی، تا جایی که من می­‌دانم فیلم‌­های پ+ورن در محیطی خاص دیده می­‌شوند: در محیطی خصوصی/یا عمومی خارج از محدوده‌­ی دوستان، آشنایان و خانواده در محل­‌هایی که فرد از ورود به آن شرم دارد و عموما در اتاقک‌­هایی توالت مانند. آیا معنی و تاثیر فیلم پ+ورن در بستری با این همه تفاوت، متفاوت نخواهد بود؟ چه دلیلی برای انتخاب دانشجویان به عنوان شرکت‌کنندگان این تست، آن هم دانشجویان یکی از بزرگترین دانشگاه­‌های اروپا وجود داشته؟ آیا این افراد قبلا هم مخاطب پ+ورنوگرافی بوده‌­اند؟ انگیزه­‌شان از شرکت در چنین آزمایشی چه بوده؟

برایانت و زیلمن از پیامدهای احتمالیِ روشی که در پیش گرفته بودند بر نتایج آزمایش آگاه بوده‌­اند؛ اما بر این تصورند که احتمالا دانشجویان هدف آنان را می­‌دانسته‌­اند و پاسخ‌­هایی به سوالات داده‌اند که در راستای تقبیح پ+ورن بوده و به نظر عموم جامعه نزدیک باشد؛ نظری که محققان آن را قبول ندارند. از نظر آنان اکثر مردم به روش‌­های گوناگونی که سعی در قانونی جلوه دادن پ+ورنوگرافی دارند، از آن حمایت می‌­کنند. حس من در مورد باور عمومی موجود در جامعه بر خلاف محققان است.

مسلما قانونی بودن پ+ورنوگرافی در یک جامعه به این معنی نیست که اعضای آن جامعه تاییدش می‌­کنند: ریختن آب بینی غیرقانونی نیست، ولی هیچکس تاییدش نمی­‌کند. من فکر می‌­کنم اکثر افراد (حتی آنان که مخاطب پ+ورن هستند یا از آن حمایت می‌­کنند) بر این باورند که پ+ورنوگرافی منزجرکننده و وحشتناک است. و امروزه اکثر مردم می‌­دانند تماشای پ+ورن انگیزه‌­ی تجاوز را در مخاطب رشد می‌­دهد؛ و حتی اگر سازوکارِ علت/معلولی را در این مورد به حساب نیاوریم، درگیری با چنین موضوعی نگران کننده است. اگر دانشجویانی که مورد بررسی قرار گرفتند، به تازگی با پ+ورن مواجه شده باشند، و اتفاقا تعداد زیادی فیلم، آن هم در محیط غیرخصوصیِ دانشگاه برایشان به نمایش درآید، قطعا شوکه می‌­شوند؛ پس ممکن است برخی از آنان به نشانه‌­ی موافقت با اینکه تماشای پ+ورن باعث رشد انگیزه‌­ی تجاوز به زنان می‌­شود، به سوالات قسمت تجاوز پاسخ نداده باشند.

 

پی‌نوشت:

[۱] Not a Love Story (1981)

[۲] Bonnie Klein

[۳] B. Ruby Rich

[۴] Lesley Stern

[۵] Pepe Le Pew

[۶] Playboy

[۷] Nugget

[۸]  Polynesia

 

منبع:

فیلم کوارتلی، بهار ۱۹۸۳

تاریخ انتشار: تیر ۱۹, ۱۴۰۱
لینک کوتاه:
https://filmpan.ir/?p=5157